از ۱۹۹۸ تا ۲۰۲۲، یک بستر و دو رویا!

7 دقیقه

از ۱۹۹۸ تا ۲۰۲۲، یک بستر و دو رویا!

از ۱۹۹۸ تا ۲۰۲۲، یک بستر و دو رویا!. «فوتبال فقط یک بازی معمولی نیست. اگر یک تیم حمایت طرفداران و مردم خود را نداشته باشد، فرقی با یک مشت دلقک که بیهوده به دنبال یک توپ میدوند ندارند.» این جمله کتاب « فوتبال علیه دشمن» از سایمون کوپر با ترجمه عادل فردوسی پور است که از دیروز و بعد از باخت دو به شش ایران به انگلستان، مدام باز نشر می شود و انگار پیش گویی نویسنده برای اوضاع و احوال این روزهای تیم ملی ایران بوده است. کوپر به درستی در کتابش از رابطه و تاثیر سیاست بر فوتبال گفته و دهها مثال از کشورهای مختلفی که به آنها سفر کرده بود زده است.

اگر کوپر به فراستِ ویراست و تجدید چاپ کتابش بیفتد قطعا اتفاقی که دیروز برای تیم ملی فوتبال ایران افتاد می تواند به نقطه عطفی در کتابش بدل شود. چیزی بسیار فراتر از تاثیر سیاست بر فوتبال، بلکه فوتبال به مثابه خودِ سیاست. عینِ سیاست.

اتفاقی نادر و شگرف در تاریخ بازی های جام جهانی! جایی که هواداران تیم ملی یک کشور بلیط بازی را خریدند تا به ورزشگاه بروند و علیه تیم ملی خود شعار«بی شرف بی شرف» بدهند! نقطه ای در تاریخ جام جهانی و فوتبال که مردمی از باخت تیم ملی خود شادی کردند و برای برد تیم مقابل هورا کشیدند و بازیکنان تیم هم با مچ بند سیاه، حاضر به همخوانی سرود ملی نشدند.

کوپر در کتاب خود اشتراک ترسناک بین فوتبال و سیاست را روشن کرده است. از نظر او فوتبال به عنوان یک ابزار کارامد در برابر هدف مشترک یعنی دشمن استفاده می شود. بنابراین گاهی می شود نفرت تاریخی طرفداران دو تیم را در بازی های ملی آن کشور پی گرفت. کوپر اما هیچ وقت به مخیله اش هم خطور نمی کرد که این سیاست بر فوتبال تا آن حد غلبه کند که زمانی این نفرت نه به سمت تیم حریف بلکه به سمت تیم خانگی کمانه کند!

چه کسی باور می کرد زمانی مردمی از گل خوردن تیم ملی خود ابراز شادمانی کنند؟!بازیکنی که در میانه میدان به جای تشویق، فحش می شنود چه توانی برای مبارزه دارد؟

از ۹۸ تا ۲۰۲۲

مردم ایران دو جام جهانی را در تاریخ فوتبال هیچ گاه فراموش نخواهند کرد. جام جهانی ۱۹۹۸ و ۲۰۲۲ را. بازی های مقدماتی و بعد هم خود جام جهانی سال ۹۸ درست بعد از پیروزی محمد خاتمی و به قدرت رسیدن جریان دوم خرداد بود. فارغ از ستاره بودن آن تیم، نمی توان از فضای شور و شعف و امیدی که در جامعه بعد از روی کار آمدن دولت اصلاحات ایجاد شده بود چشم پوشید.

امیدی که به تبع آن به تیم ملی هم تزریق می شد و به آن اعتماد به نفسی غیر قابل انکار می داد. جامعه سراسر دو چشم شده بود خیره به تیم ملی که همه سکنات و حرکات و اخبار آن را دنبال می کرد و با حمایت تمام قدش، انتظار پیروزی داشت.

شادی های خیابانی مردم بعد از شکست دادن استرالیا در بازی های مقدماتی و آمریکا در جام جهانی در خاطره ها مانده است.برعکس این روزها..اگرچه باید گفت که شادی از باخت تیم ملی مقابل انگلستان آن هم با نتیجه دو بر شش کمی غیر منصفانه و ناجوانمردانه به نظر می رسد و احتمالا این حسی نیست که در اکثریت مردم عمومیت داشته باشد اما می توان گفت که بیشتر مردم نسبت به حضور تیم ملی در مسابقات جام جهانی دچار نوعی بی حسی موضعی اند. شاید «بی تفاوتی» بهترین توصیف این روزهای مردم و هواداران تیم ملی باشد.

ماجرا از وقتی آغاز شد که ابتدا کارزارهایی برای اخراج تیم ملی از رقابت های جام جهانی از خارج از کشور شکل گرفت و بعد هم زمزمه هایی مبنی انصراف تیم ملی از شرکت در مسابقات جام جهانی در فضای شبکه های اجتماعی آغاز شد.

اما عصبانیت مردم وقتی بیشتر شد که تصاویر و خبر دیدار اعضا تیم با ابراهیم رئیسی منتشر شد. آن هم در حالی که از پیش برخی چهره های فوتبالی سمت مردم معترض را گرفته بودند و حتی دایی و مهدوی کیا و برخی دیگر دعوت فدراسیون یا فیفا را حضور در قطر را رد و به نوعی آن را تحریم کرده بودند.

به خودمان باختیم؟

حسین قدیانی، نویسنده و فعال رسانه ای اصولگرا در نوشته ای درباره باخت دیروز معتقد است که ما نه به انگلستان بلکه به خودمان باختیم:«باختیم چون آرزوی باخت تیم ملی را داشتیم.باختیم چون سران نظام نمی خواهند قبول کنند که وقتی رئیس جمهور با غلبه بر آرای باطله راهی پاستور می شود یعنی شکاف میان جمهور و جمهوری اسلامی دارد به گسل میان ملت و حکومت بدل می شود.

باختیم چون در کتِ مقامات بلند پایه نمی رود که نیاز به اصلاحات در کشور حتمی و قطعی است. باختیم چون در روزنامه ای که توسط نماینده ولی فقیه اداره می شود به دروغ آمار می دهیم که ۹۹ درصد مردم، انقلابی اند و البته مثل بید از پیشنهاد رفراندوم به خود می لرزیم!..»

محسن تنابنده هم بلافاصله بعد از باخت تیم ملی در صفحه اینستاگرامش نوشت:« باختیم، باید هم می باختیم. نه با این نتیجه. ما قبلا با تیمی به مراتب بهتر از انگلیس بازی کردیم(اسپانیا)بردیم ولی عالی بودیم. اتفاقی هم نبود.

آرژانتین، پرتغال. این نتیجه نتیجه تو زمین نبود. نتیجه حال و روح خراب بود. نتیجه کردستان بود، مهاباد بود، سیستان و بلوچستان بود.»و اینکه بسیاری معتقدند که تیم ملی در داخل سرزمین ایران باخته بود نه داخل زمین فوتبال. حتی قبل از اینکه به زمین مسابقه با انگلیس وارد شود.

تیمی که هر ۴ سال یکبار، کل جامعه ایران را یکصدا و همدل پشت سرخود داشت، دیروز در حالی به میدان رفت که هشتگ های «بازی را نمی بینم» «خوشحال از باخت تیم ملی» دست به دست می شد. نتیجه بازی را نه فقط زمین فوتبال که در سکوهای تماشاگران، فضای مجازی، میان مردم عادی کوچه و خیابان، در صدایی که از پنجره ها برمی خواست، می توانستیم بشنویم..تیم ملی فوتبال ما از وقتی پیشاپیش باخت که مردم شروع به مقایسه آن با یک تیم باشگاهی کردند، با تیم زنان بسکتبال کنکو.


اشتراک گذاری این مطلب
خروج از نسخه موبایل