آینده ایران در غبار تردید
آینده ایران در غبار تردید. در حالی که قالیباف وعده می دهد در صورت برقراری امنیت و آرامش، تغییرات مشروع و حرکت به سمت حکمرانی نو در همه عرصه های کشور ایجاد شود، همزمان میکروفن نماینده سیستان و بلوچستان که از ظلم به مردم خاش می گوید قطع می شود و نزدیک به ۳۰۰ نماینده هم خواستار تعجیل در اعدام بازداشت شدگان می شوند!
اینجاست که باید گفت آقای قالیباف حرفهای شما را چگونه باید باور کرد در حالی که در همان مجلسی که شما ریاستش را برعهده دارید، همقطارانتان به جای ریختن آب روی آتش، هیزمش را افزون تر می کنند؟ جدای اینکه حتی بسیاری در صداقت گفتار شما هم شک دارند و معتقدند که چیزی بیشتر از یک «وعده توخالی» نیست، شبیه همان دعوت رئیس قوه قضا به «گفت و گو» در حالی که در عمل نه تنها عزم و اراده ای برایش وجود ندارد بلکه همان معدود روزنه های گفت وگو هم بسته می شود.
بسیاری معتقدند پیش شرط بازگشت امنیت، دیدن نشانه هایی واضح از سوی ساختار قدرت و حاکمیت در شنیدن و عمل به وعده های معترضین است. حداقل آن این است که امکان و اجازه اجرایی شدن اصل ۲۷ قانون اساسی در باب حق آزادی تجمعات داده شود. نشانه بازگشت امنیت و حرکت در مسیر گفت و گو این نیست که فعالیت یک حزب اصلاح طلب هم تعلیق شود یا استاد اقتصاد یک دانشگاه به صرف انتقاداتش بازداشت شود و دانشجویان این گونه بازداشت و محروم از تحصیل شوند.
تک مضراب های درون قدرت
به نظر می رسد که در ساختار اصولگرایان حاکم بر قدرت نوعی تشتت و دوپارگی بر سر نحوه و نوع مواجهه با اعتراضات وجود دارد. سخنان قالیباف اگر هم صد درصد صادقانه نباشد، درصدی از آنچه درون این جریان می گذرد را بیان می کند. قالیباف را می توان به نوعی عملگراترین چهره یا به عبارتی تکنوکرات ترین چهره در جریان فعلی قدرت دانست که از قضا در بزنگاه، نشان داده به قدرت بیش از ایدئولوژی و برخی ارزش های صلب آن پایبند است.
نمونه اش کنش سیاسی سالهای دور اوست. زمانی که با عنوان «دکتر خلبان» و ژستی جدید، سعی کرد از پایگاه سیاسی اش کمی دور شود و به امید کسب رای طبقه متوسط وارد انتخابات ۸۴ شد اگرچه توفیق نیافت اما نشان داد که برای برسر قدرت ماندن حاضر به معامله است. این را برخی جریان های درون اصولگرایی هم خوب فهمیده اند. امثال جبهه پایداری که تلاش زیادی کردند تا مانع حضورش در مجلس و بعد هم تصاحب صندلی ریاست پارلمان از سوی او شوند اما موفق نشدند.
یکی دیگر از این چهره ها که تلاش دارد فارغ از نیت یا باور قلبی اش، حداقل در ظاهر خودش را دموکرات و میانه رو و اهل تعامل با همه نشان دهد، عزت الله ضرغامی است که تلویحا با عقب نشینی در بحث حجاب موافق است. او در سخنرانی ای که در دانشگاه شریف داشته گفته است:« امروز دختران جوان و دانش آموز ما بدون روسری در خیابان راه میروند. چه شد؟ اتفاقی افتاد؟به نظر شما حکومت اگر عقبنشینی نرم نکند قضایا به کجا خواهد رسید؟ در خیابانها یک تعدادی از خانم بیحجاب شدهاند ما الان میتوانیم به زور حجاب سر آنها کنیم؟»
دوگانگی حرف و عمل
در مقابل اما به نظر می رسد که جریان قدرت اصلی درون اصولگرایی تمایلی به عقب نشینی ندارد یا اگر دارد حداقل نمی خواهد که آن را به زبان بیاورد یا اگر به زبان می آورد درست برعکس آن است تا جایی که چهره های مسوول در شورای امر به معروف و نهی از منکر بارها گفته اند از بحث حجاب به هیچ وجه عقب نشینی نخواهند کرد.
این دوگانگی را می توان در مصادره به مطلوب عکس معروف زن مو بلوند در راهپیمایی ۱۳ آبان هم دید. بعد از انتشار آن تصویر که مشخص بود حاضران در صحنه در حال اعتراض و دعوا با آن زن هستند، اکانت های ارزشی و اصولگرا در فضای مجازی شروع به بهره برداری کردند با این مضمون که ما نه تنها تاب تحمل زنان بی حجاب را داریم بلکه اهل گفت و گو با آنها هم هستیم بدون این که برخورد فیزیکی ای رخ بدهد.
همین نوع واکنش ها بود که دیگران را درباره هویت و کنش واقعی زن درون تصویر دچار تشکیک کرد. برخی گفتند این یک پروژه بوده تا آنها را به همین بهره برداری برساند. اگر آنها تا این حد اهل تسامح و تساهل درباره حجاب اند پس این همه بگیر و ببند تا کنون برای چه بوده؟ مهسا امینی چرا بازداشت شد؟ دنیا راد چرا بابت انتشار تصویر بدون حجابش در یک قهوه خانه بازداشت شد؟ تریبون های حاکم چرا همچنان از حجاب اجباری دفاع می کنند؟ و سوالهای بسیاری از این دست.
انتظاری که مردم دارند این است که ای کاش همین عقلانیت و منطق و مدارایی که درباره آن زن بی حجاب شاهدش بودیم و رسانه های اصولگرا بدان افتخار می کنند و افتخار درستی است، در تمام این سال ها حاکم بود، نه فقط در زمینه حجاب که در همه عرصه ها. آن وقت، نه ماجرای غمبار مهسا امینی به بخشی از تاریخ معاصر ایران تبدیل می شد و نه این همه انسان بی گناه جان خود را از دست داده بود. در چنان عقلانیتی، هم بهترین روابط را با جهان داشتیم و هم اقتصادی قوی، مردمی مرفه و جامعه ای قدرتمند.
ماجرا این است که ساختار قدرت نه تنها در حوزه حجاب حاضر به عقب نشینی نیست بلکه از مواردی کم اهمیت تر از آن هم کوتاه بیا نیست. این روزها دوباره بحث موتورسواری زنان مطرح شده اما رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس راهور به همان حربه قدیمی استناد کرده و گفته است: قانون گفته هرکسی گواهینامه موتورسیکلت دارد می تواند رانندگی کند اما هیچ خانمی گواهینامه موتورسیکلت ندارد. قانون در این باره سکوت کرده ماهم سکوت می کنیم!
یکی از این کاربران در فضای مجازی به طنز در این باره نوشته بود:« برای این که موتورسواری برای زنان آزاد شود هم احتمالا باید انقلاب کرد دیگر؟!»
مطالب توصیه شده که به صورت اختصاصی در ایران گیت تهیه گردیده است: