امیدی به آینده اقتصاد ایران نیست؟ / قسمت اول
امیدی به آینده اقتصاد ایران نیست؟. بارها شنیده ایم که اگر اقتصاد ایران از همین امروز در مسیر اصلاح و توسعه گام بردارد باز هم امیدی به آینده اش نیست و باید عطای توسعه اقتصادی را به لقایش بخشید. حتی برخی اقتصاددانان نیز در پی اعتراضاتی که اخیرا در کشور شکل گرفته اظهاراتی بسیار نگران کننده از آینده اقتصاد ایران مطرح می کنند که بر این ناامیدی دامن زده است. با این اوصاف این پرسش مطرح می شود که آیا واقعا دیگر امیدی به اقتصاد کشور نیست و باید فاتحه توسعه و بهبود اوضاع اقتصاد را برای همیشه خواند؟
ماشین اقتصاد ایران ماهیت عجیب و پیچیده ای دارد که همزمان موجبات نگرانی و همچنین تعجب کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی را فراهم کرده است. به گونهای که یک اقتصاددان شاید هیچگاه نتواند ارکان مختلف و عمدتا متعارض اقتصادی کشور را مورد شناسایی دقیق قرار دهد. اما برای ترسیم چشم اندازی برای اقتصاد چاره ای غیر از شناخت این ساختار عجیب و غیرمعمول نیست.
ایران گیت در همین زمینه تصمیم به تهیه پرونده ای در سه قسمت کرده تا به بستر مشکلات اقتصاد ایران و بیم و امیدی که در دل شهروندان وجود دارد بپردازد. گزارش حاضر نخستین قسمت از این پرونده سه قسمتی است که با توجه به در جریان بودن اعتراضات ایران می تواند دید روشن تری برای مخاطبان ترسیم کند.
اقتصاد چیست؟
به طور کلی «اقتصاد» حوزه ای پیچیده است و احتمالا هیچ اقتصاددانی نخواهد توانست به همه ارکان معرفتی این علم جذاب تسلط کامل پیدا کند. اما به طور کلی اقتصاد چیست و چرا باید برای شناخت آن تلاش کرد؟
در نگاه اول این سازوکار قرار است برای افراد و آحاد جامعه مایحتاج اولیه را تامین و زندگی شهروندان را تامین کند. اما اگر در آن عمیقتر شویم به ماهیتی ژرفتر پی خواهیم برد که از طریق آن مردم میکوشند توانایی های بالقوه و خواسته های خود را آشکار نمایند. از همین رو گفته می شود اقتصاد نوعی تلاش جمعی برای معنا ساختن و کاویدن ابعاد فردی و اجتماعی یک انسان است که در آن، داستانهای گوناگونی را رقم میزند.
مضاف بر این در جریان اصلی اقتصاد معمولا فرض میشود که هر انسان تنها از دستاوردهای خویش است که مطلوبیت کسب میکند و به مسیر دستیابی به آن هدف توجهی نمی شود. اما در سمت مقابل، پژوهشهای رفتاری نشان می دهد که ماهیتی به نام مطلوبیت تراکنش (Transaction utility) وجود دارد که خلاف این فرض را نشان میدهد و این مطلوبیت میتواند حتی از دستیابی به هدف برجستهتر باشد.
حال ماشین اقتصاد ایران خوب نیست
همه گزاره های مورد اشاره در این مطلب برای این مطرح شد تا مخاطب از نگاه صرف و عددی به آمارهای اقتصادی بپرهیزد و بکوشد درکی عمیق از آنچه باید انجام شود به دست آورد. قطعا در ده سال گذشته ماشین اقتصاد ایران نتوانسته همگام با رشد جمعیتی کشور و نیازهای شهروندان رشد کند. اما مشکل اصلی شاید این باشد که مردم نمیتوانند جایگاهی برای خود در جامعه پیدا کنند. یک جوان ایرانی در حال حاضر دچار نوعی بحران است که نقش خود را در جامعه هنوز نتوانسته پیدا کند.
اگر از این منظر به بحران اقتصادی بنگریم، هدف اصلی اصلاحات، افزایش حجم کیک اقتصاد نیست. بلکه مجموعه حاکمیت کشور بایستی با در نظر گرفتن ابعاد یک انسان، مسیری برای فراهم آورد که وی با قرار گرفتن در آن به سمت شکوفایی حرکت کند. بخش مهمی از رفاه مردم یک کشور از ثبات اجتماعی و اقتصادی نشات میگیرد. در حالی که بیثباتی در کشوری گسترده میشود، تسلط افراد بر پیرامون و زندگی شخصی آنها شدیدا تضعیف میشود.
این افت سطح کنترل به نوعی به خودانگارههای افراد از خود آسیب میزند و حسی از ناتوانی را در آنها تزریق میکند. به دنبال آن جریانی از خودسرزنشی در شهروندان جریان میگیرد. همچنین این بیثباتیها بافت اجتماعی را نابود میکند و از این طریق حسی از تنهایی را ایجاد میکند که به معنای بحران اقتصادی است.
جذب سرمایه خارجی کارگشاست؟
مطالعات اقتصادی از زمانی طولانی نشان داده است که سرمایه و نیروی کار بازدهی کاهنده دارند. مسئله مورد اشاره به این معناست که اگر قرار باشد در یک حوزه خاص، سرمایهگذاری انجام شود، هزار دلار اول صد دلار، هزار دلار دوم هفتاد دلار، هزار دلار سوم پنجاه دلار بازده در یکسال داشته و به همین ترتیب هزار دلارهای بعدی درآمدی کاهنده دارند.
این قانون در مبحث بازده نیروی کار نیز صدق میکند. اگر این قانون را در باب اقتصاد ایران به کار بگیریم، با توجه به این که سطح عظیمی از تواناییهای کشور بالقوه مانده و سطح سرمایهگذاریها به نسبت کشورهای دیگر پایین است، گشودن درهای کشور به روی سرمایهگذاری خارجی و همکاریهای بینالمللی، در سالهای اولیه خود میتواند بازده چشمگیری به ارمغان بیاورد.
البته باید در نظر داشت که در صورت محقق شدن یک نرخ پایدار هشت درصدی در رشد اقتصادی، هر چند که رقم بسیار بالایی است، اقتصاد ایران در طول نه سال صد درصد رشد خالص خواهد داشت.
بازگشت به دهه ۹۰ ممکن است؟
حال اگر بخواهیم همه مطالب گفته شده را یک کاسه کنیم باید گفت که اگر ایران در مسیر اصلاحات قرار بگیرد شاید برای مدتی حدودا پنج ساله هزینه را متحمل شد تا به اول دهه ۱۳۹۰ بازگردد. اما مسئله قرار گرفتن در مسیر اصلاحات و گشایش فرصتها و مدیریت اصولی و شایستهسالارانه، میتواند در ابتدای کار بازده قابل توجهی برای مردم ایران به ارمغان بیاورد. از طرفی هم ایجاد ثبات در اقتصاد کشور و برداشتن انتظارات منفی نسبت به آینده، به خودی خود موجب اصلاحات گستردهای در بازارها و روانتر شدن جریان اقتصاد میشود که مضاف بر رشد اقتصادی، رفاه بیشتری را برای مردم به ارمغان خواهد آورد.
در نهایت باید به یاد داشته باشیم که پس از تامین نیازهای اولیه بشری، رفاه و مطلوبیت مردم از سیر زندگی و امید به آینده و دستیابی به اهداف و رویاهای خود و لمس تغییرات مثبت در زندگیهای خود به دست میآید و ارقام درآمدی آنها متغیر خوبی از حس خوشبختی و سعادت شهروندان شاید نباشد.