چرا انقلاب نمی شود ؟
چرا انقلاب نمی شود ؟. خبرگزاری فارس ویدیویی منتشر کرده که در آن با مردم مصاحبه می کند و از آنها می پرسد آیا انقلابی در حال رخ دادن است؟ مردم هم می خندند و می گویند نه!آیا خبرگزاری فارس در حال دروغ پردازی است؟ آیا دوباره به عادت مالوف رسانه های محافظه کار و نزدیک به ساختار قدرت با چینش و دستکاری مصاحبه شوندگان به دنبال القاء نگاه خودش به مخاطب است؟ یا اینکه واقعا انقلابی درحال رخ دادن نیست؟
ایده سه و نیم درصد
آیا اعتراض و نارضایتی شرط کافی و وافی برای بروز یک انقلاب است یا لزوما شرط لازم؟ آیا اعتراضات اخیر مردم ایران می تواند منجر به پدیده ای به نام انقلاب شبیه آنچه در سال ۵۷ رخ داد شود؟ آیا انقلاب می شود یا انقلاب را می کنند؟ در ابتدای شروع اعتراضات مردمی به قانون سه و نیم درصد اشاره می شد. بر این مبنا احتمال موفقیت اعتراضهای بدون خشونت دو برابر درگیریهای مسلحانه است و مبارزاتی که تعداد شرکتکنندگان در آنها به سه و نیم درصد از جمعیت کل رسیده، هرگز در ایجاد تغییر با شکست مواجه نشدهاند.
واضعان این نظریه به نمونه های موفق زیادی در تاریخ معاصر دنیا هم استناد می کنند که احتمالا انقلاب ۵۷ ایران هم یکی از آنهاست. فارغ از این که آیا همه این اعتراضات به سه و نیم درصد از کل جمعیت ایران رسید یا نرسید که به نظر می رسد نرسیده است و تعدد و پراکندگی این اعتراضات بر حجم حضور غلبه داشته است ( در مقایسه با نمونه های مشابه تظاهرات های چند ده هزار و چند صد هزار نفری) اما به نظر می رسد که باید به پدیده انقلاب از منظر و موضعی دیگر هم نگاه کرد.
نارضایتی دلیل پیروزی یک انقلاب نیست
مهدی تدینی، پژوهشگر سیاسی و مترجم درحوزه لیبرالیسم که چندین جلد از کتاب های هانا آرنت را هم ترجمه کرده است ایده جالبی دارد. صحبت های او که به درد شرایط فعلی ایران هم می خورد حاوی نکات مهم و مغفول مانده ای در تاریخ نگاری انقلاب ایران است. او معتقد است که رخداد انقلاب بیش و پیش از آن که بر دلایل سلبی استوار باشد بر دلایل ایجابی استوار است.
به اعتقاد او نظریه هایی که نارضایتی از یک ساختار سیاسی یا حاکمیت را توضیح و توصیف می کنند معمولا با نظریه های پیروزی انقلاب خلط شده و یکی پنداشته می شوند درحالی که نظریه های انقلاب باید توضیح چرایی پیروزی یک انقلاب باشد نه چرایی نارضایتی منجر به پیروزی. ولی ما همواره دچار یک سوتفاهم در این زمینه بودیم و هستیم و دلایل نارضایتی را به جای دلایل پیروزی قرار داده ایم.
از بروز نارضایتی ها یعنی دلایل سلبی تا پیروزی انقلاب یعنی دلایل ایجابی فاصله بزرگی است که نظریات و دلایل موجود آن را توضیح نمی دهد. نارضایتی های مردم و رفتارهای حاکمیت سیاسی، فساد و سرکوب و همه می تواند نارضایتی ایجاد کند اما انقلاب نه. پس انقلاب چه طور ایجاد می شود یا به عبارت بهتر یک انقلاب چه طور به ثمر یا پیروزی می رسد.
دلایل سلبی انقلاب نمی کند
تدینی معتقد است که برخلاف برخی نظریه ها یا باورهای معمول انقلاب کردنی است نه شدنی. آنها که معتقدند دلایل سلبی و نارضایتی عامل رخداد یک انقلاب است باور دارند که انقلاب می شود یعنی سطح نارضایتی ها به حدی می رسد که خود به خود منجر به بروز انقلاب می شود. اما تدینی اعتقاد دار که اصلا این گونه نیست:« عامل اصلی انقلاب، همان عوامل ایجابی اند و عوامل ایجابی همان انقلاب کنندگان هستند. مجموعه ای از سلسله عوامل ایجابی وسلبی به صورت سلسله مراتبی و اولویت بندی شده منجر به انقلاب می شوند.»
تدینی در نقد نظریاتی که صرفا عوامل سلبی را باعث رخداد انقلاب می دانند می گوید:« برخی معتقدند که یکی از دلایل انقلاب، سرکوبی بود که شاه انجام می داد اما اگر به تاریخ باز گردیم متوجه می شویم انقلاب وقتی رخ داد که فضای سیاسی باز شده بود و شدت سرکوب به میزان زیادی کاهش یافته بود.یعنی انقلاب مدیون ضعف دستگاه سرکوب بود نه قوت آن! یا می گویند انقلاب پروژه سیاسی قدرت های خارجی بود یا برخی نظریه های اقتصادی ناشی از شکاف اقتصادی وتوسعه ناموزون را علت انقلاب می دانند.»
در حالی که به گفته تدینی نگاهی به شاخص های اقتصادی پیش از انقلاب مانند نرخ تورم، تولید ناخالص ملی و سرانه ملی نشان می دهد که وضعیت گونه نیست که منجر به فلاکتی شود که به دنبالش شورش و انقلاب را در پی داشته باشد. درحالی که برعکس بعد از انقلاب ما به کرات تورم بالای 30 درصد و رشد اقتصادی منفی را تجربه کرده ایم. او در ادامه توضیح می دهد که در شعارهای انقلابیون هم شعارهای اقتصادی یا نیست یا اگر هست بسیار درحاشیه است.
مبانی ایجابی انقلاب ۵۷ چه بود؟
تدینی معتقد است که انقلاب یک امر ایجابی است پس دلیل اصلی آن هم باید ایجابی باشد. تدینی می گوید برخلاف این نگاه که امروز می گویند مردم می دانستند چه نمی خواهند اما نمی دانستند چه می خواهند می گوید که اتفاق مردم آگاهانه می دانستند که چه می خواهند. شاید آنچه می خواستند بسیار آرمانی و دست نیافتنی اما بلاخره می خواستند به یک چیزی برسند. او می گوید در سلسله مراتب رخداد انقلاب، عوامل ایجابی اصلی اند و دلایل سلبی حاشیه ای. اما دلایل ایجابی انقلاب چه بود؟
تدینی می گوید که عوامل فرهنگی و دینی و بعد سه ایدئولوژی نیرومند مارکسیسم، جمهوری خواهی و اسلام گرایی به صورت ایجابی در ایجاد انقلاب ایران نقش داشتند. این ایدئولوژی ها دارای برنامه و مانیفست بودند و به صورت روشن به سمت انقلاب حرکت می کردند یعنی انقلابیون را به صورت ایجابی به جلو می راندند. تدینی معتقد است که این عوامل هیچ ربطی به عملکرد رژیم سابق نداشت و تاثیری روی تغییر نگرش این ایدئولوژی ها نسبت به شاه نمی گذاشت.
به اعتقاد تدینی اگر انقلاب ۵۷ رخ داد علتش این بود که سه دسته الیت انقلابی کوشا، جان برکف و توانا درمیدان بود که بدون آنها انقلاب نه تنها شدنی نبود بلکه امکان و توان جذب توده ها هم بدون آنها وجود نداشت. به اعتقاد تدینی آنها که معتقدند «انقلاب می شود» بازیگر تاریخ ساز را از نظریه حذف می کنیم و در نهایت از نگاه او دلایل سلبی اقتصادی اجتماعی در ردیف سوم قرار می گیرد و عوامل سلبی سیاسی مانند سرکوب و بستن فضا در اولویت چهارم یک انقلاب قرار دارند.
انقلاب بدون «حب امام» نمی شد
تدینی اما توضیح اصلی پیروزی انقلاب۵۷ را نه در بغض شاه بلکه در «حب خمینی » می داند. در کاریزمای خمینی و سرسپردگی مردم به اومی داند و معتقد است توضیح انقلاب را باید در لفظ خود امام دید. به اعتقاد او بدون این توان و قدرت اجماع در شخص خمینی، ساختار سیاسی رژیم وقت حتی در غیبت شاه هم می توانست به سرعت نیروهای موجود را سرکوب کند اما این موج عظیم شیفتگی و سرسپردگی به حدی بود که نیروهای دیگر مانند بازمانده های طبقه الیت رژیم پیشین و ارتش خود را بازنده عرصه دیدند و به سرعت زمین بازی را خالی کردند.
او معتقد است که مساله «حب امام» و فرهنگ مرید و مرادی ریشه در فرهنگ مذهبی عرفانی ایران دارد برای همین دلایل فرهنگی دینی در بروز رخداد انقلاب ایران بسیار مهم بوده اند.به اعتقاد دو دو ایدئولوژی مارکسیسم و جمهوری خواهی بدون حضور خمینی قادر به انقلاب نبود چون به آن توده عظیم دسترسی نداشت.
جامعه ایران از زمان ۵۷ بسیار متحول شده و تغییر کرده است. از قضا معترضان و تحول خواهان فاصله معنی داری با جامعه مذهبی توده ای دارند و اگر فرهنگ شیعی آن روزگار آبشخور رابطه مرید و مرادی با رهبری کاریزما بود امروزه همه چیز عکس آن درحرکت است. معترضان امروز کاملا از آن هویت دینی فاصله گرفته اند و بر فردیت های خود بنیاد بیش از رابطه مرید و مرادی تکیه دارند که از قضا قدرتش در تخریب رهبران موجود بیش ازتحبیبش است چه برسد به ساختن یک کاریزما. آیا بدون رهبر می شود انقلاب کرد؟
English
View this article in English