مسیح علینژاد از دریافت جایزه شجاعت تا افشای ایمیل های شخصی
مسیح علینژاد از دریافت جایزه شجاعت تا افشای ایمیل های شخصی. این روزها نام مسیح علینژاد، روزنامهنگاری که از فعال حقوق زنان به فعال خواهان براندازی بدل شده است، با حواشی بسیاری گره خورده؛ از یکسو پس از آنکه موسسه صلح واشنگتن جایزه شجاعت «نه» را به طور مشترک به او و ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین که در بحبوحه جنگ با روسیه کنار مردمش ایستاده، اعطا کرد.
با انتقاد بخشهایی از جامعه در فضای مجازی مواجه شد که میپرسند در برههای که مردم معترض داخل کشور بخصوص زنان و جوان و حتی کودکان زیر سن قانونی بخاطر اعتراضات زن، زندگی، آزادی در خیابانها، دانشگاهها، مدارس و زندانها سرکوب خونین میشوند، چرا چنین جایزهای باید به فردی داده شود که خارج از مرزها فعالیت میکند؟
و از سوی دیگر افشای ایمیلهای شخصی علینژاد از سوی گروهی هکری به نام «عدل علی» که با ادعاهای او در رسانههای فارسی زبان و بین المللی درباره تلاشهایش برای آزادی زنان ایران مغایرت دارد، جنجال برانگیز شده است. در این گزارش با واکاوی محتوای این ایمیلها و همچین سیر تحولات مسیح علینژاد، به این پرسش پاسخ خواهیم داد که آیا او لایق دریافت جایزه شجاعت «نه» بوده است یا نه؟
مسیح علینژاد به چه چیز گفته نه؟
با آنکه نمیتوان سابقه حرفهای مسیح علینژاد در عرصه مطبوعات را کتمان کرد زمانی که داخل کشور بود، بهویژه در ماجرای تحصن مجلس ششم و افشای فیشهای حقوقی نمایندگان هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در دوره اصلاحات و همچنین یادداشت «آواز دلفینها» که در نقد سیاستهای گداپرورانه محمود احمدی نژاد نگاشته بود؛ اما عمدتا برای اولین بار پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بود که به عنوان فعال جنبش سبز در افکار عمومی شناخته شد. آما آیا او از حامیان جنبش سبز بود؟
جالب است بدانید زمانی که میرحسین موسوی وارد کارزار رقابتی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری شد، مسیح علینژاد با انتشار یادداشتی در وبلاگش با عنوان «پیرمرد لطفا نقاش بمان!» در حمایت از سیدمحمد خاتمی که در آن برهه کاندیدای جناح اصلاحات بود به کاندیداتوری نخست وزیر دوران جنگ حمله کرد و پس از انصراف خاتمی به نفع میرحسین، او به ستاد انتخاباتی مهدی کروبی رفت.
نکته دیگر آن است که مسیح پیش از برگزاری انتخابات سال ۸۸ به خارج از کشور سفر کرد تا به عنوان خبرنگار روزنامه اعتماد ملی، بتواند برای اولین بار پس از انقلاب با رئیس جمهور ایالات متحده که آن زمان باراک اوباما بود برای نشریات داخل کشور مصاحبه بگیرد؛ اما با حوادث پس از انتخابات اولین موج سواری مسیح علینژاد به عنوان فعال جنبش سبز در رسانههای فارسی زبان شروع شد.
بی کرد آنکه در آن برهه به زندان برود یا ممنوع الکار شود! حتما چهره او با کلاهی بر سر را که نمادی از حجاب بود، بخاطر دارید؟ با این همه پس از حصر رهبران جنبش سبز، رویه او نیز تغییر کرد، در گام نخست با نفی اعتراضات خیابانی، همصدا با اصلاحطلبان برای شرکت در چند انتخابات در حمایت از حسن روحانی و لیستهای امید تکرار کرد اما در گام بعدی با روی کار آمدن دولت دونالد ترامپ، کلاه از سربرداشت و کمپین آزادیهای یواشکی و چهارشنبههای سفید را بنیاد نهاد.

آیا مسیح علینژاد رهبر دختران خیابان انقلاب بود؟
بیانصافی است ماجرای مخالفت با حجاب اجباری را که از راهپیمایی اولین مراسم روز زن پس از انقلاب در سال ۵۸ شروع شد و با کمپین یک میلیون امضا در دهه هشتاد حقوق اولیه زنان را مجددا در جامعه مطرح کرد، به جنبش دختران انقلاب تقلیل داد، خاصه تبلورش را که سال ۸۸ با فعالیتهای امثال نسرین ستوده، نرگس محمدی، زهرا رهنورد، فائزه هاشمی و دیگر زنانی که با مرام و عقاید متفاوت در خیابان و زندان مطالبات زنان را مطرح کردند، در جامعه بروز پیدا کرد.
با این همه نمیتوان نقش ویدا موحد که در بحبوحه اعتراضات دی ماه ۹۶ برای نخستین بار روسریاش را بر سر چوب زد و به شکل نمادین روی سکویی ایستاد با موهایی رها در باد، در همهگیر شدن مطالبه لغو حجاب اجباری در جامعه داخل کشور را نادیده گرفت که پس از بازداشت او گروهی دیگر از زنان نیز چه باحجاب و چه بیحجاب در حمایت از او حرکش را در سکوهای هر معبری تکرار کردند؛ اما نقش مسیح علینژاد در این جنبش چه بود؟
دومین موج سواری مسیح از اینجا آغاز میشود، او با حذف نام ویدا موحد که در زندان بود، جنبش دختران خیابان انقلاب را مصادره میکند و با کمک به چند زن مانند شاپرک شجریزاده که در کوچههای خلوت و به شکلی نمایشی حرکت دختران خیابان انقلاب را برای گرفتن پناهندگی یا اقامت در کشورهای غربی، انجام داده بودند؛ خود را در تریبونهای جهانی مبدع این جریان معرفی میکند!
یعنی ابتدا تلاشهای چندین و چند ساله فعالان حقوق زنان نظیر نرگس محمدی و نسرین ستوده را به عنوان دستاوردهایش در کمپینهای گلخانهای چهارشنبه های سفید و آزادیهای یواشکی به موسسات حقوق بشری معرفی کرد و پس از مطرح شدن در عرصه بین المللی، حرکت ویدا موحد و دختران خیابان انقلاب را با چند نمایش به نام خود سند زد تا از زن ستیزترین دولت برآمده در آمریکا یعنی دولت ترامپ که علنا مخالف حق سقط جنین در این کشور بود و سخنان ضد زن مقاماتش کماکان دستمایه رسانهها است، بتواند بودجه در راستای آزادی زنان ایران بگیرد.
البته این ادعای ظاهری در خصوص تلاش برای آزادی زنان ایران هم خیلی زود رنگ باخت چراکه مسیح از فعال حوزه زنان آشکارا به فعال خواهان براندازی تبدیل شده که هدفش از اخذ چنین بودجههایی تحریم اقتصادی و تعلیق ورزش ایران در راستای تغییر نظام در سیاسی است.
مسیح در ایمیل هایش چه گفته؟
نخست باید گفت گروه هکری «عدل علی» که ایمیلهای شخصی مسیح علینژاد را افشا کرده، متفاوت با گروه هکری «عدالت علی» است که در گذشته دوربینهای زندان اوین را برای افشای بدرفتاری با زندانیان هم کرده بود و اخیرا نیز در یکی از بخشهای خبری صداوسیما شعار زن، زندگی، آزادی در حمایت از اعتراضات مردمی پخش کرد؛ از شواهد امر مشخص است که این گروه هکری مانند ارتش سایبری حامی ارزشیها در راستای حمایت از حاکمیت دست به افشای ایمیلهای مسیح زده است.
با این حال میتوان با نگاهی انتقادی و مرزبندی با اهداف این گروه هکری که قصد حمله شخصی به این چهره مخالف با نظام را دارد، بخشی از محتوای دارای اهمیت این ایمیلها را بدون تجسس در زندگی خصوصیاش، صرفا برای بالا بردن سواد رسانهای و همچنین صحت سنجی ادعاهای مسیح علی نژاد در رسانهها بررسی کرد.
نکته اول نوشتن فیلمنامه برای ویدئوهای کمپین چهارشنبههای سفید و آزادیهای یواشکی است که به عنوان تصاویر مردمی و مستند از زنان منتشر میشد! نکته دوم تلاش برای گرفتن بودجه از موسسات و نهادهای حقوق بشری است با استناد به همین نوع فیلمها به عنوان نمونه کار برای دستیابی زنان ایران به آزادی که مسیح علینژاد مدعی شده جزو موفقترین عملکرد در میان کمپینهای مشابه بوده!
نکته سوم فشار تیم او به مقامات دولت آمریکا است برای اعلام موضع رسمی در محکومیت حکومت ایران، باز هم با استناد به فیلمهایی که در کمپینهایش با فیلمنامه تهیه شده که تبعاتی چون تحریمها را در پی داشت!
نکته چهارم گلایه مسیح علینژاد به یکی از مسئولان حقوقی پارلمان انگلیس است درباره نداشتن مجوز اقامت در آمریکا که مدعی میشود مقامات آمریکایی با او به عنوان دارایی همسرش رفتار میکنند! حال این سوال پیش میآید که اگر مقامات آمریکا با یک فعال حقوق زنان مانند داراییهای همسرش رفتار میکند، چطور از دولت همان کشور برای آزادی زنان ایرانی تقاضای بودجه میکند و از مقاماتش میخواهد که در راستای برابری جنسیتی در ایران اقدام کنند؟!
نکته پنجم و آخر فایلی صوتی از مسیح است که در گفتوگو با یکی از نزدیکانش میگوید هیچ امیدی برای بازگشت به ایران ندارم! باز هم این سوال پیش میآید که اگر هیچ امیدی به تغییر و آزادی در ایران ندارد که منجر به بازگشتش شود، پس چرا چنین رویایی را هم به مردم ایران میفروشد برای همکاری با کمپینهایش؛ و هم این رویا را به واسطه ویدئوهای کمپینهایش به مقامات خارجی میفروشد برای اخذ بودجه؟!
آیا مسیح لایق دریافت جایزه شجاعت بود؟
یکی از نکات مهمی که میتوان از ایمیلهای هک شده مسیح علینژاد استنباط کرد، این است که موسسات حقوق بشری در ابتدای امر از او و تیمش میخواستند در قبال همکاری و دریافت بودجه، آگاهی مردم ایران را در مورد اخبار جعلی در فضای مجازی، مغالطات مسئولان، خنثی کردن حمله ارتش سایبری به فعالان مدنی و … بالا ببرند.
اما رفتهرفته بجای خنثی سازی چنین تکنیکهایی که در کشورهای تمامیتخواه برای سرکوب و ناآگاهی مردم اعمال میشود، همان تکنیکها را در کمپینهایش علیه مردم به کار برد تا با حذف و تخریب جامعه مدنی و فعالان حقوق زنان داخل کشور با اخبار جعلی و حمله سایبری، دستاوردهای آنان را به نام خود مصادره کند، البته نه برای آزادی زنان ایرانی بلکه برای دریافت بودجه بیشتر! چنانکه در آخرین نمونه از انتقادات به عملکرد او، فایلی صوتی از سالومه سیدنیا، مجری شبکه منوتو منتشر شد که پرده از کاسبی مسیح با صدای ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری از کشتههای آبان در شبکههای فارسی زبان برداشت!
آیا مسیح خواهان تغییر نظام است ؟
شاید بتوان گفت سومین موج سواری مسیح علینژاد مصادره اعتراضات زن، زندگی باشد البته نه برای آنکه صدای مطالبات زنان و جوانان ایرانی را به گوش جهانیان برساند و حتی گام برداشتن برای تغییر نظام سیاسی ایران؛ بلکه با سواستفاده از این مطالبات صرفا به دنبال تحریم بیشتر کشور و پروژههایی مانند حذف تیم ملی فوتبال ایران از جام جهانی و تعلیق در فیفا است که بیش از آنکه خواسته مردم باشد، هدف کشورهایی مثل عربستان سعودی و اسرائیل است برای انزوای ایران.
در این راستا نیز چنانکه از شواهد امر پیدا است مانند عملکرد شبکه ایران اینترنشنال، بودجه فراوانی برای امثال مسیح کنار گذاشتهاند! با این تفاصیل باید مجددا پرسید که آیا مسیح لایق دریافت جایزه شجاعت «نه» بوده است یا نه؟!
در همین راستا مطالب دیگری در ایران گیت منتشر گردیده است که دو مورد آنها را در زیر قرار دادهایم: