بریتانیا و اروپا در حال عبور از برگزیتاند؛ اکنون نوبت به بدهبستانهای واقعی رسیده است
بریتانیا و اروپا در حال عبور از برگزیتاند؛ اکنون نوبت به بدهبستانهای واقعی رسیده است
همه چیز درست مثل روزهای گذشته بود: شبهای بیخوابی، چانهزنیهای لحظه آخری ، اتهامات خیانت، تسلیم شدن، پیوستن به ارتش اروپا؛ و حتی، برای تکمیل ماجرا، اشارهای به توافق “چکرز” ترزا می. برگزیت، که برای مدت طولانی زندگی بریتانیاییها را تحت سلطه داشت، بازگشته بود.
اما آنچه اصلاً شبیه گذشته نبود، محتوای گفتوگوها بود. پس از مذاکراتشان در “لَنکَستِر هاوس” لندن، نخستوزیر بریتانیا و همتایان اروپاییاش فهرستی از حوزههایی را ارائه کردند که در آنها قصد دارند همکاری نزدیکتری داشته باشند.
از زمان همهپرسی سال ۲۰۱۶ (و اگر به دوران نخستوزیری دیوید کامرون هم نگاهی بیندازیم، شاید حتی قبلتر از آن)، چنین تلاشی برای تقویت روابط بریتانیا و اتحادیه اروپا دیده نشده بود.
این تقویت روابط، از سوی هر دو طرف ضروری تلقی شد، چرا که بریتانیا با چالشهای اقتصادی و سیاسی مهمی در داخل کشور روبهروست و بحرانهای بینالمللی نیز شرایط را پیچیدهتر کردهاند.
این بحرانهای جهانی برای کشوری که تصمیم گرفت از بلوک عظیم قارهای که عضوش بود خارج شود، مشکلات خاصی ایجاد کردهاند.
برگزیت نه تنها هزینه تجارت با نزدیکترین و بزرگترین شریک تجاری بریتانیا را افزایش داده، بلکه این کشور را در برابر بیثباتیهای جهانی آسیبپذیرتر کرده است؛ از جمله با جدا کردن آن از تلاشهای مشترک اتحادیه اروپا برای تقویت هزینهکردهای دفاعی اروپا.
جنگ ادامهدار در اوکراین، غیرقابلاعتماد بودن دولت ترامپ و افول تدریجی تجارت آزاد جهانی، همگی مشکلاتی خاص برای بریتانیای پسا-برگزیت ایجاد کردهاند
اما، همانطور که همیشه در مورد برگزیت صدق میکند، در هر تصمیمی برای همکاری نزدیکتر، مصالحههایی وجود دارد.
اقداماتی برای بهبود رشد اقتصادی از طریق همراستایی با اتحادیه اروپا، مستلزم فدا کردن بخشی از “حاکمیت ملی” است.
در زمینه امنیتی نیز این اتحادیه اروپاست که باید تصمیم بگیرد آیا خودکفایی را در اولویت قرار میدهد یا اثربخشی بیشتری که همکاری با بریتانیا به همراه دارد.
و نشانههایی وجود دارد که این مصالحهها، سرانجام بهطور صریح در حال بررسی و مطرح شدن هستند.
چند نکته در نشست لندن آشکار شد. نخست، عدم توازن قدرت میان دو طرف. این موضوع باید برای هر کسی که مذاکرات اولیه برگزیت را دنبال کرده بود، بدیهی میبود؛ مذاکراتی که در آن بریتانیا به سرعت در مباحث مربوط به پول و ترتیب مراحل مذاکره عقبنشینی کرد (مشاجرهای که دیوید دیویس، وزیر وقت برگزیت، آن را به عنوان «دعوای تابستان» پیشبینی کرده بود، هرگز رخ نداد).
حداقل در آن زمان، اتحادیه اروپا علاقهمند بود که از وقوع یک «عدم توافق» جلوگیری کند. نبود یک گزینهی پیشفرض از وضعیت موجود، برای هر دو طرف انگیزهای برای مذاکره فراهم میکرد.
اما اکنون، اتحادیه اروپا نسبتاً از وضعیت اقتصادی موجود که حاصل توافق تجاری و همکاری دسامبر ۲۰۲۰ بوریس جانسون است، راضی است. از این رو، در آستانه این نشست، گزینهی پیشفرض «عدم توافق» را کاملاً قابلقبول میدانست.
در نتیجه، مذاکرهکنندگان اتحادیه اروپا توانستند لندن را بهخاطر تمایلش به توافق در حوزه کشاورزی، تحت فشار قرار دهند، و در ازای آن، بر تمدید ۱۲ ساله سهمیههای فعلی ماهیگیری پافشاری کنند.
هیچکدام از خواستههای کلیدی بریتانیا — دسترسی به برنامههای تدارکات دفاعی اتحادیه اروپا یا توافق در مورد تجارت کشاورزی — بهطور رسمی به تصویب نرسید.
اثبات اینکه برگزیت بریتانیا را مرفهتر کرده، از ابتدا کار آسانی نبود؛ اما اکنون دادههایی وجود دارد که نشان میدهد چنین نشده است.
با این حال، هر دو طرف نسبت به جلوه ظاهری شکست در دستیابی به توافق هشیار بودند. برای نخستین بار، ژئوپلیتیک (مسائل ژئواستراتژیک) نقشی عمده در گفتوگوهای دوجانبه ایفا کرد (بسیاری معتقد بودند این مسئله باید از همان ابتدا نقش پررنگتری در مذاکرات ایفا میکرد).
شکست در دستیابی به توافق امنیتی بهخاطر اختلاف بر سر ماهیگیری، تصویری نامطلوب از مذاکرات ارائه میداد. و در هیچجایی این عزم جدید برای دستیابی به نتایج عملی آشکارتر از طرف بریتانیا نبود.
پس از سالها ژستگیری و ادعاهای غیرواقعی نظیر اینکه «بدون توافق بهتر از یک توافق بد است»، رویکرد عملگرایانه دولت بریتانیا غافلگیرکننده بود.
در حالی که بهشدت آگاه از فشارهای سیاسی برای تعیین خطوط قرمز بود، همزمان بهروشنی درک کرده بود که باید اصطکاکهای تجاری را کاهش داده و همکاری امنیتی مستحکمتری برقرار کند.
نتایج بهدستآمده، اگرچه انقلابی نبودند، اما محکم و منطقی بودند: گستردهتر از انتظار از نظر موضوعات تحت بررسی، اما محدودتر از نظر آنچه واقعاً به توافق رسید. بسیاری از مسائل مطرحشده هنوز نیاز به مذاکرات دقیقتری دارند.
با این حال، توافقی برای همکاری بیشتر در زمینه امنیت (در تعریف کلی) حاصل شد. همچنین، هر دو طرف متعهد شدند که بر سر اقداماتی به توافق برسند که در عین حفظ توافق تجاری و همکاری، برخی از ایرادات و زوایای خشن آن را کاهش دهد.
بهطور خاص، بریتانیا پذیرفته است در زمینه کشاورزی و انرژی وارد مذاکره برای همراستایی پویا شود — به این معنا که بهطور خودکار مقررات اتحادیه اروپا را بپذیرد و تابع اقتدار نهایی نهادهای حقوقی اتحادیه اروپا شود.
و تمام اینها تنها باعث شد که واکنش رسانههای سنتی، عجیبتر جلوه کند.
چهرههای همیشگی به میدان آمدند: «مثل ماهی در تور افتادیم» (سان)، «تسلیم استارمر» (دیلی میل)، «با برگزیت خداحافظی کن» (دیلی تلگراف).
دیدن کسانی که زمانی برای توافق برگزیت بوریس جانسون کف میزدند، اما حالا تمدید همان سهمیههای ماهیگیری که خودش مذاکره کرده را «خیانت» میخوانند، عجیب و غریب است.
اما آنچه واقعاً چشمگیر بود، کهنه و از مدافتاده بودن بحث برگزیت بود.
چالشهای واقعی بریتانیا، بهمراتب فراتر از جار و جنجالهای نمایشی درباره خیانت یا تسلیم هستند
اثبات اینکه برگزیت بریتانیا را مرفهتر میکند، هرگز کار آسانی نبود — اما اکنون دادههایی وجود دارد که نشان میدهد چنین نشده است.
خروج از اتحادیه اروپا تأثیر منفیای هم بر تجارت و هم بر سرمایهگذاری گذاشته، که به افزایش قیمت مواد غذایی و کاهش درآمدهای دولت منجر شده است.
البته برای برخی از طرفداران برگزیت، هرگونه تأثیر منفی بر تجارت، در برابر آزادی مقرراتگذاری کاملاً ارزشش را داشت.
آنها مدتها استدلال میکردند که بیرون از اتحادیه اروپا، بریتانیا میتواند مقررات خود را آزادانه تنظیم کند و در نتیجه، رقابتپذیری خود را نسبت به همسایگانش افزایش دهد.
اما پس از همهپرسی، همین طرفداران برگزیت نتوانستند از این استقلال تازه بهدستآمده بهرهای ببرند. شکافی عمیق میان گفتار و کردار آنها پدید آمد.
در یک ویدئوی تبلیغاتی که در آن یک دستگاه خردکن کاغذ و دستههایی از برگههای A4 نمایش داده میشد، ریشی سوناک — که برای جانشینی بوریس جانسون رقابت میکرد — وعده داد که ظرف ۱۰۰ روز اول کاری خود، تمام قوانین باقیمانده اتحادیه اروپا را «بازبینی یا لغو» خواهد کرد.
اما زمانی که نخستوزیر شد، نهتنها برنامههای متعددی برای انحراف مقرراتی را به تعویق انداخت — از جمله استفاده اجباری از نشان کیفیت محصول جدید با عنوان «UKCA» (که داستان آن با دقت توسط پیتر فاستر، خبرنگار FT، دنبال شده بود) — بلکه بهطرز چشمگیری از وعده تبلیغاتیاش برای حذف قوانین اتحادیه اروپا عقبنشینی کرد.
به عبارت دیگر، فرصتهای ناشی از برگزیت در مواجهه با واقعیت دوام نیاوردهاند. این موضوع پرسشی را در مورد هدف آزادیهای مقرراتگذاری مطرح میکند.
مشخص شده که انتخاب پیشرو میان دو گزینه ساده نیست: از یکسو همراستایی با قوانین اتحادیه اروپا، و از سوی دیگر، رویکردی هوشمندانه و چابک به مقرراتگذاری که به بریتانیا نسبت به اتحادیهای کند و بیشازحد محتاط، مزیت رقابتی بدهد.
بلکه واقعیت این است: یا داشتن مقرراتی تقریباً مشابه با دسترسی محدود به بازار واحد، یا پذیرش رسمی همراستایی با اتحادیه اروپا و برخورداری از دسترسی کامل به بازار (یا به زبان جامعترین مطالعات اخیر، انتخاب میان «تکرار» و «ادغام»).
با توجه به این شرایط، تصمیم دولت برای پذیرفتن سطح محدودی از ادغام در حوزههای خاص، اقدامی منطقی برای کاهش اصطکاکهای تجاری ناشی از توافق تجارت و همکاری است.
بهویژه با توجه به وضعیت کنونی بریتانیا: گرفتار در رکودی شدید در رشد اقتصادی، محدودیتهای مالی شدید (که بخشی از آن محصول سیاستهای خود دولت است)، خدمات عمومی در آستانه فروپاشی واقعی، و کاهش چشمگیر حمایت مردمی از احزاب سیاسی اصلی.
گامهای تدریجی برای جلوگیری از افزایش قیمت مواد غذایی و تسهیل تجارت انرژی میان مرزها، در چنین شرایطی، تصمیماتی منطقی هستند.
این موضوع بهخصوص زمانی اهمیت بیشتری مییابد که بدانیم همراستایی در بخشهای کشاورزی و انرژی میتواند به حل برخی از مشکلات مرزی ایجادشده میان بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی پس از برگزیت کمک کند.
تمام اینها در حالی اتفاق میافتد که جهان، از زمان رأی به خروج، بهشدت تغییر کرده است. شاید تصویر بریتانیا پسابرگزیت بهعنوان یک کشور ماجراجوی تجارتمحور در سال ۲۰۱۶ منطقی به نظر میرسید (هرچند توافقات تجاری هرگز نمیتوانستند اثرات اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا را جبران کنند).
شاید حتی در سال ۲۰۲۰ نیز، زمانی که جانسون در گرینویچ وعده داد که بریتانیا «بار دیگر وارد جهان خواهد شد… و پس از دههها خواب زمستانی، به عنوان مدافع تجارت آزاد جهانی دوباره ظاهر خواهد شد»، این تصور قابل دفاع بود.
اما تجارت آزاد جهانی، در آستانه یک ضربه سنگین قرار داشت. همهگیری کووید-۱۹، جنگ در اوکراین، و از همه مهمتر، افزایش تنشها با چین، سیاستهای اقتصادی داخلی و خارجی قدرتهای بزرگ را به سرعت دگرگون کردند.
اکنون مفاهیمی چون «بازگرداندن تولید به داخل» و «تابآوری اقتصادی» کلیدواژههای جدید هستند.
اتحادیه اروپا و ایالات متحده، میلیاردها دلار یارانه به صنایع داخلی اختصاص دادهاند — مبالغی که دولت بریتانیا فقط میتواند در رؤیاهایش ببیند.
حتی پیش از بازگشت دونالد ترامپ به صحنه، جهانیسازی در حال عقبنشینی بود و شرکای اصلی تجاری بریتانیا، سیاستهای درونگرا در پیش گرفته بودند.
سپس خود ترامپ بازگشت؛ کسی که با سیاستهای تعرفهای غیرقابلپیشبینیاش، بنیانهای تجارت آزاد را تضعیف کرد. ایالات متحده، که زمانی مدافع نظم تجاری جهانی مبتنی بر قوانین بود، اکنون مشغول برچیدن همان نظم است.
به این ترتیب، برگزیت — نه به خاطر تقصیر بریتانیا، بلکه به دلیل تغییرات جهانی — در بدترین زمان ممکن رخ داد. این روزها، زمان خوبی برای یک اقتصاد باز با اندازه متوسط نیست، آن هم در جهانی که بلوکهای تجاری عظیم قارهای در حال ساختن موانع جدید برای تجارت هستند.
بریتانیا باید از شعارهای سادهانگارانه عبور کرده و تصمیم بگیرد که کدام اشکال از همکاری عملگرایانه با منافعش سازگارتر است.
با این حال، تا این لحظه، نخستوزیر نسبتاً جدید بریتانیا، با مهارت، دست بسیار ضعیفی را که به او داده شده بود بازی کرده است.
او استراتژیای را در پیش گرفته که شامل توافق در هر جا که ممکن است، و پرهیز از مجبور شدن به انتخاب بین شرکای بالقوه است.
او توانسته روابط خوبی هم با نزدیکترین شریک امنیتی بریتانیا (آمریکا) و هم با بزرگترین شریک تجاریاش (اتحادیه اروپا) حفظ کند — و در همین حال، روابط تجاری خود با اتحادیه اروپا را تقویت کرده، در حالی که تعرفههایی که توسط ایالات متحده اعمال شدهاند، شروع به آسیب رساندن کردهاند.
در واقع، تا به امروز، دولت بریتانیا موفق شده بخشی قابلقبول از همان «کیک» را برای خود حفظ کند که بوریس جانسون ادعا میکرد هم «خواستنش» را دارد و هم «خوردنش» را.
این دولت تصمیم گرفته در جاهایی که منطقی به نظر میرسد (مثل کشاورزی و انرژی) با اتحادیه اروپا همراستا شود، اما در بخشهایی مثل خدمات مالی و فناوری که مزیتی در مسیر مستقل میبیند، مسیر متفاوتی را در پیش بگیرد.
اینکه این وضعیت تا چه زمانی دوام خواهد آورد، پرسشی بیپاسخ باقی مانده است.
هنوز مشخص نشده که آیا مقررات مربوط به ویرایش ژنتیکی محصولات کشاورزی مغایر با مفاد همراستایی پویا در توافق تجاری کشاورزی خواهد بود یا خیر — توافقی که قرار است دو طرف درباره آن مذاکره کنند.
و این عمل متعادلکننده در حوزه دفاعی، حتی دشوارتر هم میشود.
دولت ترامپ قابلیت اتکای آمریکا بهعنوان یک متحد را زیر سؤال برده و اروپاییها را واداشته تا جهانی را تصور کنند که در آن دیگر نمیتوان به واشنگتن برای تضمین امنیت قاره اعتماد کرد.
اینکه ایالات متحده در نهایت به چه مسیری خواهد رفت، نامعلوم است.
اما همانطور که «ناتالی توچی»، مدیر مؤسسه امور بینالملل ایتالیا، در رویدادی در «چتم هاوس» گفت، مسیر آینده آمریکا در طیفی از «بیتفاوتی» تا «خیانت» قرار دارد.
تفاوت میان این دو سناریو، جهانی است که در آن آمریکا به تدریج تعهد خود به امنیت اروپا را کاهش میدهد، در برابر جهانی که در آن واشنگتن در کنار دشمنان ما قرار میگیرد.
هرچه سیاست آمریکا به سناریوی دوم نزدیکتر شود، وظیفه کییر استارمر (رهبر حزب کارگر بریتانیا) دشوارتر خواهد شد.
در چنین وضعیتی، غیرقابل تصور است که نخستوزیر بریتانیا بتواند همچنان از گرفتن تصمیمات دشوار میان دو سوی آتلانتیک طفره برود.
صرفنظر از نتیجه، اروپاییها باید بهطور قابلتوجهی بیشتر روی پای خود بایستند.
این نیز به نوبه خود، به این معناست که اتحادیه اروپا و بریتانیا باید همکاری نزدیکتری با یکدیگر داشته باشند.
بسیار بیمعناست که اتحادیه اروپا از افزایش خوداتکایی سخن بگوید، در حالی که یکی از قدرتهای نظامی برجسته قاره را کنار میگذارد.
با این حال، نشست لنکستر هاوس در این زمینه ناامیدکننده بود. متنها سرشار از زبان آرمانگرایانه بودند، اما فاقد محتوای عملی کافی.
پیمان امنیت و دفاع با لحنی پرطمطراق اعلام میکرد که امنیت اروپا با «بزرگترین تهدید در یک نسل» روبهروست — اما تعداد بسیار کمی اقدام عملی برای مقابله با آن پیشنهاد شد.
گسترش ساختارهای گفتوگو، اگرچه ذاتاً چیز خوبی است، اما بههیچوجه کافی نیست اگر اروپاییها واقعاً جدی باشند که بخواهند بر خوداتکایی خود بیفزایند.
همه اینها یادآوری مهمی است از اینکه برگزیت صرفاً به بریتانیا مربوط نمیشود.
تنها در سمت بریتانیایی کانال نیست که باید بحثها فراتر رود.
پرسش این است که:
• آیا اتحادیه اروپا میتواند بر آن خشکی و صلبیتی غلبه کند که در زمان مذاکرهکننده پیشین برگزیت، «میشل بارنیه»، رویکردش را شکل میداد؟
• آیا مایل است انعطافپذیرتر عمل کند و مرز بین اعضا و غیر اعضا را در زمینه همکاری امنیتی محو کند؟
• و در نهایت، آیا میپذیرد که «اروپا» تعریفی فراتر از اتحادیه اروپا دارد؟
پاسخ به این پرسشها، نهایتاً تعیین خواهد کرد که اروپاییها تا چه اندازه در مواجهه با چالشهای امنیتی پیشرو مؤثر عمل خواهند کرد.
با وجود پرسشهای بسیاری که هنوز باقی مانده، نشست لنکستر هاوس یک نکته را تثبیت کرد — نکتهای که این هفته بهطرز عجیبی کماهمیت شمرده شد: بحث برگزیت دیگر بهعنوان یک موضوع زنده سیاسی تا حد زیادی به پایان رسیده است.
حزب کارگر در طراحی توافقی برای برگزیت سهیم بوده که مبتنی بر خروج از بازار واحد و اتحادیه گمرکی است. کییر استارمر نیز از امضاکنندگان این پروژه است.
دوم اینکه، با توجه به چالشهایی که بریتانیا با آن روبهروست، نیاز به تمرکز بسیار بیشتر بر واقعگرایی عملی است تا اصول انتزاعی.
و این در حالی است که سطح بحثهای مربوط به مسائل عملی بسیار افت کرده است.
اینکه گفته بدیهی وزیر خزانهداری (که تجارت بریتانیا با اتحادیه اروپا بیشتر از تجارتش با آمریکا است) بهعنوان خبری مهم و غافلگیرکننده بازتاب یابد — یا نیازمند «توضیح» از سوی دفتر نخستوزیری باشد — واقعاً مضحک است.
گفتوگویی صادقانهتر درباره بدهبستانهای ناشی از برگزیت مدتهاست که لازم بوده است.
در نهایت، بحث نیازمند ظرافت و دقت بیشتری است، زیرا دیگر صرفاً درباره بریتانیا و اتحادیه اروپا نیست.
استارمر توانسته نقشی برجسته در آنچه «ائتلاف داوطلبان» خوانده میشود ایفا کند، چراکه اگرچه اتحادیه اروپا در زمینه توسعه ظرفیتهای نظامی نقشی مهم دارد، اما برای استقرار قدرت نظامی در مقیاس وسیع طراحی نشده است.
بنابراین موضوع، صرفاً همکاری دوجانبه نیست، بلکه پتانسیل نهادهای جایگزینی است که میتوان از آنها برای تضمین مسئولیتپذیری اروپاییها استفاده کرد.
بهسختی میتوان ادعا کرد که برگزیت باعث ثروتمندتر یا امنتر شدن بریتانیا شده است.
اما همچنین منصفانه نیست که برگزیت را تنها عامل مشکلاتی بدانیم که از زمان همهپرسی ایجاد شدهاند.
فریاد زدن درباره «خیانتهای برگزیتی» یا حمله به خود برگزیت دیگر بیفایده است.
بریتانیا باید از شعارهای سطحی عبور کند و تصمیم بگیرد کدام اشکال همکاری عملگرایانه با منافعش همخوانتر است.
و مهم است که از هرگونه نیروی محرکهای که نشست ایجاد کرده، به بهترین شکل استفاده شود.
نخستوزیر در کنفرانس خبری خود چنین القا کرد که توافقات بیشتری نسبت به واقعیت صورت گرفتهاند، اما اکنون وظیفه هر دو طرف است که با سرعت عمل، به آنچه توافق شده، شکل عملی و جزئی بدهند
English
View this article in English