بازگشت علی لاریجانی مناسبتی یا یک تصمیم برای تغییر

7 دقیقه

بازگشت علی لاریجانی مناسبتی یا یک تصمیم برای تغییر

بازگشت علی لاریجانی مناسبتی یا یک تصمیم برای تغییر. به گزارش ایران گیت. علی لاریجانی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، که پس از پایان حضورش در کسوت سه دوره ریاست مجلس شورای اسلامی سکوت طولانی و قابل تأملی داشت، در روزهای اخیر به واسطه اعتراضات و همچنین سالگرد ترور سردار سلیمانی، مصاحبه‌هایی از او در صدا وسیما پخش شده است، گمانه‌زنی‌ها پیرامون وی و امکان حضور مجددش در سطح اول سیاست صورت گرفته است.

البته این سیاستمدار فیلسوف مسلک، با زبان خاص خود همواره وقایع را تحلیل می‌کند و شاید همین ادبیات و نگاه فیلسوف مآبانه کمی برای عموم مردم کمتر جذاب باشد.

او در همین مصاحبه اخیر و مناسبتی‌اش نیز نقد و تفسیر جالبی از عیار واقعی یک سیاستمدار داشت، او تشریح وضعیت را نه وظیفه سیاستمدار می‌داند نه دلیل انتخاب او توسط مردم، بلکه معتقد است سیاستمدار برای تغییر وضعیت باید وارد عرصه سیاست شود نه تشریح اوضاع، در دل این تبیین و تفسیر نقد بسیار جدی را می‌توان متوجه دولت و در راس آن رییس جمهور را به وضوح دید.

چرا که این روزها رئیسی در بیشتر سخنرانی‌هایش در قامت منتقد وضع موجود عمل می‌کند و گویی او بخشی از اپوزیسیون دولت خود است، و توجهی به این نکته ندارد که ریاست بر دولت تفاوت بسیاری با مناصب قضایی دارد و با حکم و دستور هیچ مشکلی (بخصوص در اقتصاد) مرتفع نمی‌شود.

مشی اعتدالی لاریجانی

البته همانطور که اشاره شد، مدل نقد علی لاریجانی نیز دارای پیچیدگی از جنس فلسفه است، و او در سال‌های اخیر که از سطح اول قدرت فاصله گرفته است سعی کرده کمتر انتقاد کند و به دور از حاشیه به امور محوله خود بپردازد، نظرات برخی از همکاران سابق و نزدیک وی در مجلس شورا هم دلالت بر همین مدعا دارد.

چنانچه عزت یوسفیان ملا نماینده ادوار مجلس در مورد وی چنین می‌گوید: آقای لاریجانی نمی خواهد منتقد شود یا انتقاد کند یا حرف انتقادی بزند. هر کاری تاکنون به او ارجاع شد، همه را پذیرفت و از انجام هیچ کاری شانه خالی نکرد. به عبارت دیگر هر حکمی برای آقای لاریجانی صادر شد، او همه آن احکام را با جان و دل قبول کرد و هم اکنون نیز مشغول کار است.

سیاست ورزی علی لاریجانی به سبک علی اکبر ناطق نوری است، هنوز هیچ قالبی وجود ندارد که او بخواهد به میدان بیاید. چه کار می تواند انجام دهد. اگر آقای لاریجانی مسئولیت های کنونی را نمی پذیرفت، بحث دیگری بود اما تاکنون هرچه حکم مسئولیت برای او صادر شد قبول کرد.
آقای لاریجانی خیلی فعال است، علاوه بر انجام امور مربوط به مسئولیت مشاور رهبر معظم انقلاب، از جان و دل در همه جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی انقلاب فرهنگی شرکت می کند و کارها را انجام می دهد.


الان هر جایی جلسه ای بگذارند، تعبیر به آغاز انتقاد و نقادی می شود. آقای لاریجانی اصلا تمایل ندارد که انتقاد کند و جزء منتقدان شود. ضمن آنکه تا انتخابات مجلس هم زمان زیادی مانده است بنابراین الان بحثی درباره این موضوع وجود ندارد.

رویکرد جامعه به نیروهای معتدل

چنانچه با رویکردی واقع‌گرایانه در پی تشریح و توضیح شرایط موجود باشیم، باید بپذیریم فضای موجود از هر دو سوی میدان(معترضین و حاکمیت) بسیار تند و رادیکال است. حاکمیت با کمترین انعطاف و اتخاذ تصمیم معقولی که شاید باعث کاهش سطح تنش و باز هم شاید باعث بازسازی اعتماد از دست رفته برخی لایه‌های اجتماعی شود، همچنان بر طبل اقتدار و برخورد سخت می‌کوبد.

معترضین نیز در رفتاری واکنشی به این رویکرد حاکمیت نه تنها از خواست‌های قبلی خود کوتاه نمی‌آیند بلکه حالا به کمتر از تغییر حکومت رضایت نمی‌دهند. در این شرایط طبیعی است که گروهی که توجهی به حرف و رفتارش نمی‌شود، گروه‌های میانه هستند.

این روزها شاهد آن هستیم چه در سطح کنشگری و در فضاهای جدی شبکه‌های اجتماعی مانند توییتر و چه در سطح سیاست وزران و نخبگان سیاسی، هرکس هرکجا صحبت از راهی میانه و اصلاحی بزند، بی‌درنگ با برچسب‌ها و اتهامات متعددی روبرو می‌شود و خشم بزرگ معترضین بر سرش هوار می‌شود و کمترین سهم او عنوان سیاسی جدید” ماله کش” است.

پس در چنین شرایطی قبول اینکه جامعه معترض در هر دو سطح (چه در کف خیابان و چه خاموش) کم‌ترین توجهی به نیروهای میانه ندارند یک واقعیت است. و این شاید در آینده و در فضای پسا انقلاب و اعتراض تبعات خود را نشان دهد.

چیزی که نسل انقلابی از آن با اعلام حسرت از عدم اقبال به افرادی چون شاهپور بختیار یاد می‌کنند. صد البته در این نوشتار قصد مقایسه هیچکدام از شخصیت‌های سیاسی معاصر را نداریم و نیک می‌دانیم ایشان اساسا قابل قیاس نیستند. بلکه موضوع بحث نقش و شانس نیروهای میانه در هر دوره تاریخی و بحران‌های سیاسی_اجتماعی است.

پایان فصل اعتدال

در فضای امروز اگر همه چیز در غبار تردید گم شده باشد و کمتر بشود با قاطعیت راجع به آن نظر داد، اما یک امر تقریبا محتوم و قطعی بنظر می‌رسد و آن پایان کار مردان معتدل سیاسی است، چه در سطح سیاست‌ورزان و چه در جایگاه کنشگران، چنانچه شاهد بودیم فرد رنج کشیده‌ از زندان و حصر سیاسی و محدودیت ‌های بسیار که بخاطر کنشگری روزنامه‌نگاری‌ از طرف حکومت نصبیش شده، مانند احمد زید آبادی هم از گزند.

حمله‌های تند در امان نماند و با متنی از تحلیل کردن وقایع سیاسی برای همیشه خداحافظی کرد. واکنش‌های تند جامعه خسته، کم‌طاقت و البته مورد ظلم واقع شده تنها شنونده کلامی است که از گفته‌هایش و نسخه‌هایش دلش خنک شود تا راهکاری ارائه شود.

امروز بحران مشروعیت حاکمیت که منتج به از بین رفتن سرمایه اجتماعی شده، نه تنها حکمرانان را در تنگنا و خطر قرار داده بلکه نیروهای میانه را که همواره می‌توانند گزینه‌ای مناسب برای تغییرات باشند را نیز به محاق برده است، و این ثمره مدل حکمرانی نظام سیاسی حاکم بر کشور است و مسئولیت تمام و کمال این شرایط بحرانی بعهده نظام است.

English

View this article in English

اشتراک گذاری این مطلب
خروج از نسخه موبایل