اعتراضات سراسری ایران و حق تعیین سرنوشت
اعتراضات سراسری ایران و حق تعیین سرنوشت. اعتراضات سراسری ایران باعث شده که یک ویدیو قدیمی از سخنرانی آیت الله خمینی درباره «حق تعیین سرنوشت» بارها و بارها بازنشر شود و حتی با بدل شدن به یک هشتگ، محور تولید محتوای متنوع در توییتر شود. این درحالی است که حامیان گفتمان فعلی قدرت در جمهوری اسلامی معتقدند که وجاهت رفراندوم سال ۵۸ همچنان به قوت خود باقی است و کسی حق زیر سوال بردن یا چون و چرا در آن را ندارد!
اما آیت الله خمینی خلاف نظر حامیان امروزی اش حکم می دهد چرا که او معتقد بود برفرض، حتی اگر حکومت های قاجاریه و پهلوی هم با رفراندم و رای گیری برسرکار آمده بودند چون نسل تغییر کرده است پس نظر نسل قبل وجاهت قانونی ندارند.
اصل حق تعیین سرنوشت اگرچه صراحتا در قانون اساسی نیامده اما هم یکی از اصول اساسی حقوق بین الملل است و هم به گواه سخنرانی آیت الله خمینی یکی از اسناد و اصول گفتمانی انقلاب ایران.
حالا هم سخن معترضان همین است. وقتی صحبت از خواسته های نسل دهه هشتاد می شود. وقتی صحبت از این می شود که این نسل مطالباتش با نسل پیشین متفاوت است و حتی در سبک مطالبه و مبارزه هم متفاوت عمل می کند دقیقا همین بحث حق انتخاب و اختیار نسل جدید در تغییر سرنوشت خود مطرح می شود. بیش از چهار دهه از رفراندوم آری یا نه به جمهوری اسلامی گذشته است. و اکثریت رای دهندگان به آن همه پرسی الان در قید حیات نیستند.
بررسی توزیع سنی جمعیت در سالهای مختلف نشان میدهد که تنها ۱۴درصد از واجدین شرایطی که امکان شرکت در رفراندوم جمهوری اسلامی در فروردین ۱۳۵۸ را داشتهاند، در آغاز حکومت محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۲۰ بیشتر از هجده سال سن داشته و امکان موافقت با وی را داشتهاند. حالا هم میزان جمعیتی که در سال ۵۸ بیشتر از هجده سال سن داشته و امکان موافقت با جمهوری اسلامی را داشته، در سال ۱۴۰۰ به همان مقدار ۱۴درصد رسیده و در سال ۱۴۰۱ برای نخستین بار از این مقدار نیز کمتر شده است.
خمینی چه گفته بود؟
ما فرض میکنیم که یک ملتی تمامشان رای دادند که یک نفری سلطان باشد، بسیار خوب، اینها از باب اینکه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رای آنها برای آنها قابل (اجرا) است؛ لکن اگر چنانچه یک ملتی رأی دادند (ولو تمامشان) به اینکه اعقاب این سلطان هم سلطان باشد، به چه حقی ملت پنجاه سال قبل از این، سرنوشت ملت بعد را معین میکند؟ سرنوشت هر ملتی به دست خودش است.
ما در زمان سابق، فرض بفرمائید که زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض کنیم که سلطنت قاجاریه به واسطه یک رفراندمی تحقق پیدا کرد و همه ملت هم، ما فرض کنیم که رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی که بعدها میآیند.
در زمانی که ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یک از ما زمان آقامحمدخان را ادراک نکرده، آن اجداد ما که رأی دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رأی دادند که زمان ما احمد شاه سلطان باشد، سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یک ملتی بوده، یک سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته، ولی او اختیار ماها را نداشته است که یک سلطانی را بر ما مسلط کند.
ما فرض میکنیم که این سلطنت پهلوی، اول که تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس کردند و این اسباب این میشود که – بر فرض اینکه این امر باطل، صحیح باشد – فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی که در آن زمان بودند.
اما محمدرضا سلطان باشد بر این جمعیتی که الان بیشترشان، بلکه الا بعض قلیلی از آنها ادراک آنوقت را نکردهاند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین کنند… چه حقی آنها داشتند که برای ما سرنوشت معین کنند هر کسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما، ولی ما هستند؟
مگر آن اشخاصی که در صد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، میتوانند سرنوشت یک ملتی را که بعدها وجود پیدا کنند، آنها تعیین بکنند؟ این هم یک دلیل که سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست.
علاوه بر این، این سلطنتی که در آن وقت درست کرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض کنیم که صحیح بوده است، این ملتی که سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان میگوید که ما نمیخواهیم این سلطان را.
حق تعیین سرنوشت در اسناد بین المللی
اصل تعیین سرنوشت یکی از اصول پایه حقوق بین الملل معاصر است. این اصل در ماده یک منشور و در زمره اهداف و مقاصد ملل متحد ذکر شده؛ منشور از حق تعیین سرنوشت به عنوان یکی از مبانی و پایه های روابط دوستانه و مسالمت آمیز بین دولتها و ملتها یاد کرده است. این اصل نخستین بار در اعلامیه ١٤ ماده ای ویلسون و سپس در میثاق جامعه ملل مطرح شد.
در زمان تهیه پیش نويس منشور کمیته مسئول آن چند نکته را برای اعمال اصل تعیین سرنوشت ضروری دانست، از جمله رابطه نزدیک با خواست واقعی مردم که به طور آزاد بیان شود و مطابقت با اهداف منشور، از جمله تمامیت ارضی و نیز عدم وجود هرگونه الزامی برای به استقلال رسیدن اقلیت ها.
این اصل در بند ٢ ماده ١ منشور مورد اشاره قرار گرفت. حق تعیین سرنوشت به طور ویژه از زمان تدوین میثاق های حقوق بشر در سال ۱۹۶۶ به عنوان حق مردم برای تعیین نظام سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی که در چهارچوب آن زندگی می کنند، تعریف شد.درونی و بیرونی. به طور کل حق تعیین سرنوشت درونی یعنی حق بر داشتن حکومت دموکراتیک.
همهپرسی برای حاکمیّت برای حق تعیین سرنوشت خود وساماندهی آن به وسیلهی یک یا چند گروه، خواه ملی خواه غیر آن مطرح میشود. در این بخش هر جا که اصطلاح همهپرسی برای حاکمیّت بهکار گرفتهشده منظور همهپرسی برای حق تعیین سرنوشت خود و ساماندهی آن بهوسیله مردم است،هر چند که ممکن است برخی از همهپرسی ها برای خواست دیگری غیر از حاکمیّت باشد مانند همهپرسی برای تعیین مرز یا همهپرسی برای حقوق فرهنگی و مانند آن ها.
مقالههایی مرتبط با این نوشته در ایران گیت منتشر گردیده است. در صورت تمایل خواندن آنرا پیشنهاد میدهیم: