اروپا و چالش راهبرد دفاعی مستقل از امریکا
اروپا و چالش راهبرد دفاعی مستقل از امریکا
سالها قبل ژنرال شارل دوگل، رئيسجمهور فقید فرانسه، از آنچه او «وابستگی بیشاز حد اروپا به ایالات متحده» مینامید انتقاد میکرد و در دوران حضور خود در قدرت تلاش کرد از وابستگی نظامی کشورش به آمریکا بکاهد.
پس از او، فرانسوا میتران و ژاک شیراک، رهبرانی که در الیزه به قدرت رسیدند، رویکردهای کمابیش مشابهی را پی گرفتند. در دورههایی مثل صدراعظمی گرهارد شرودر و دوران پایانی آنگلا مرکل، حاکمان آلمان نیز از چنین رویکردی سخن گفتند. اما در طول این دههها، ایدهٔ تشکیل ارتش مستقل اروپایی و حتی چیزی کمتر از آن، یعنی شکلگیری یک سیاست دفاعی و امنیتی مشترک هرگز از یک رویای اروپایی فراتر نرفته است.
حالا با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید، تنشها میان دو متحد کلاسیک، خیلی زودتر از سال ۲۰۱۷ رو به گسترش میرود و زنگ خطر برای پایتختهای اروپایی به صدا در آمده است. امانوئل مکرون، که از بزرگترین طرفداران شکلگیری سیاست دفاعی و امنیتی مستقل اروپایی است، بار دیگر به میدان آمده و همتایان خود را به پاریس دعوت کرده تا در خصوص بررسی شرایط اضطراری کنونی چارهای اندیشده شود.
اما چرا با وجود سالها طرح موضوع، نشستهای متعدد و تلاشها برای سیاستگذاری، اروپا هرگز نتوانسته چنین راهبردی را اجرایی کند؟
به نظر میرسد دستکم شش مانع در این مسیر وجود دارد:
وابستگی به ناتو
بیشتر کشورهای اروپایی عضو ناتو هستند و ساختار دفاعی و نظامی آنها به شدت به ایالات متحده وابسته است.
این وابستگی چه از نظر تجهیزات نظامی و چه از منظر راهبردی جدی است. ضمن اینکه ایالات متحده بزرگترین تأمینکننده ناتو به شمار میرود.
حجم سرمایهگذاری ایالات متحده در امور نظامی با فاصله از سایر کشورهای عضو این پیمان بیشتر است. در سال ۲۰۲۳، آمریکا حدود ۸۶۰ میلیارد دلار صرف امور نظامی کرده و این در حالی است که سه کشور آلمان، بریتانیا و فرانسه در مجموع کمتر از ۲۰۰ میلیارد دلار برای صنایع دفاعی و نظامی خود خرج کردهاند.
از نظر تعداد سرباز و نیروی نظامی هم ایالات متحده با کشورهای اروپایی قابل مقایسه نیست. بر اساس آمار، در سال ۲۰۲۳، آمریکا بیش از یک میلیون و ۳۰۰ هزار نیروی نظامی فعال داشته است.
در حالیکه مجموع سربازان کشورهای آلمان، بریتانیا، ایتالیا و فرانسه، کمتر از ۷۵۰ هزار نفر بوده است.
علاوه بر این، ایالات متحده پایگاههای نظامی فراوانی در سراسر اروپا دارد و در صورتی که تصمیم به خروج از این قاره بگیرد، کشورهای اروپایی خود باید میلیاردها دلار برای جبران این کمبود هزینه کنند.
فناوری و تسلیحات
بسیاری از کشورهای اروپایی از سامانههای تسلیحاتی آمریکایی استفاده میکنند که از آن جمله میتوان به جنگندههای اف۳۵ ، موشکهای پاتریوت و سیستمهای اطلاعاتی و ماهوارهای اشاره کرد. بدون همکاری ایالات متحده، نگهداری و بهروز رسانی این تسلیحات و سامانهها با دشوارهای زیادی روبهرو خواهد شد.
از نظر هستهای نیز اروپا به شکل قابل توجهی به ایالات متحده وابسته است. اروپا که با تهدید روسیه به عنوان یکی از بزرگترین قدرتهای هستهای جهان روبهرو است، بدون کمک آمریکا، امکان چندانی برای مقابله با روسیه نخواهد داشت.
ایالات متحده در چند کشور اروپایی تسلیحات هستهای خود را مستقر کرده و این در حالی است که تنها دو کشور فرانسه و بریتانیا به تعداد بسیار کمتری سلاح هستهای دارند و در نتیجه، در صورت کنار رفتن ایالات متحده، اروپا نیاز خواهد داشت که خود چتر هستهای مورد نیازش را در مقابل روسیه مستقر کند که هم بسیار پرهزینه و هم در عین حال خطرناک است.
هماهنگی اطلاعاتی و امنیتی
کشورهای اروپایی در موضوعات اطلاعاتی و امنیتی به شدت به آمریکا وابسته هستند.
پیمانهایی مانند «پنج چشم» و همکاریهای امنیتی گسترده با ایالات متحده، بخش مهمی از تواناییهای ضدتروریسم و امنیت سایبری اروپا را تشکیل میدهند.
اتحاد «پنج چشم» یک توافقنامه اطلاعاتی بین پنج کشور انگلیسیزبان شامل ایالات متحده، بریتانیا، کانادا، استرالیا و نیوزیلند است.
این اتحاد در سال ۱۹۴۶ با امضای توافقنامه UKUSA بین ایالات متحده و بریتانیا پایهگذاری شد و سپس سایر کشورها به آن پیوستند. هدف اصلی این اتحاد، جمعآوری و به اشتراکگذاری اطلاعات است.
اگرچه کشورهای عضو اتحادیه، مانند آلمان و فرانسه عضو رسمی «پنج چشم» نیستند، اما همکاریهای نزدیکی با این اتحاد دارند و تأثیر و نفوذ ایالات متحده در سیاستهای امنیتی اروپا قابل چشمپوشی نیست.
علاوه بر آن، همکاریهای امنیت سایبری میان اروپا و ایالات متحده، بخش قابل توجهی از تهدیداتی را که قاره سبز در این حوزه با آن روبهرو میشود، برطرف میسازد.
مسائل مالی و بودجه دفاعی
بیشتر کشورهای اروپایی هزینههای دفاعی بسیار کمتری نسبت به ایالات متحده دارند و در صورت تلاش برای استقلال نظامی، باید هزینههای هنگفتی جهت توسعه توان دفاعی خود متحمل شوند. همین حالا هم بسیاری از کشورهای اروپایی حتی در حد توافق اختصاص دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود به صنایع نظامی که در ناتو به تأیید رسیده عمل نمیکنند.
در سال ۲۰۲۴ بودجه دفاعی ایالات متحده ۹۶۷ میلیارد دلار بوده و این در حالی است که در همان سال بودجه دفاعی مجموع کشورهای اروپایی حدود ۳۸۰ میلیارد دلار گزارش شده است.
بر همین اساس، سهم ایالات متحده از بودجه کل ناتو حدود ۷۲ درصد تخمین زده میشود در حالی که سهم کشورهای اروپایی تنها حدود ۲۸ درصد است.
اختلافات داخلی اروپا
اتحادیهٔ اروپا از ابتدای تشکیل فاقد یک نیروی نظامی یکپارچه و سیستم تصمیمگیری واحد در سیاستهای دفاعی خود بوده است. ضمن اینکه کشورهای عضو اتحادیه دارای منافع و اولویتهای متفاوتی در حوزههای ژئوپولتیکی هستند.
برای مثال کشورهای شرقی مانند لهستان و کشورهای حوزه بالتیک نگرانیهای امنیتی بیشتری نسبت به تهدیدات روسیه دارند و بر تقویت حضور ناتو در منطقه تأکید میکنند.
در مقابل، کشورهای غربی مانند فرانسه و آلمان تمایل به تقویت استقلال دفاعی اتحادیه اروپا و کاهش وابستگی به ناتو دارند. این تفاوتها منجر به اختلافنظر در مورد سیاستهای دفاعی و امنیتی مشترک شده است.
هرچند حالا که ایالات متحده تصمیم گرفته، آنطور که وزیر دفاع دونالد ترامپ میگوید «تمرکز اصلی خود را بر امنیت اروپا قرار ندهد»، ممکن است بهانه و دلیل تازهای برای همگرایی بیشتر میان کشورهای شرق و غرب پدید آید.
رهبران راست در قدرت؛ سیاستمداران ملیگرا در انتظار
هرچند امانوئل مکرون سالهاست که از ایدهٔ تشکیل ارتش مستقل اروپایی سخن میگوید، اما جایگاه و محبوبیت او در داخل کشور قابل مقایسه با رهبران پیشین فرانسه که از چنین ایدههایی سخن میگفتند نیست.
آقای مکرون در سالهای اخیر با چالشهای زیادی از سوی جریانهای دستراستی به رهبری مارین لوپن روبهرو بوده است.
در آلمان، آنطور که نظرسنجیها نشان میدهد، اولاف شولتس به پایان کار خود نزدیک میشود و بعد از انتخابات فدرال در ماه جاری میلادی، احتمالاً دیگر صدراعظم آلمان نخواهد بود. هرچند راستها در آلمان به قدرت نمیرسند، اما نتایج نظرسنجیها نشان میدهد که میزان اقبال عمومی به آنها، به سطح کمسابقهای رسیده است.
در ایتالیا، همین حالا هم یک رهبر دستراستی که روابط نزدیکی با واشینگتن دارد در قدرت است. جورجا ملونی، در شرق اروپا هم دوستانی چون ویکتور اوربان دارد که او هم، از منتقدین جدی بروکسل و اتحادیه اروپا به شمار میرود.
برخی از این گروههای دستراستی، اساساً با ایدهٔ «تهدید بودن روسیه» موافق نیستند و سیاستهای غلط رهبران میانهرو خود را بخش مهمی از مشکل شدتگیری تنشها با مسکو در نظر میگیرند.
در نتیجه، در چنین شرایطی، رسیدن به همگرایی و دستیابی به یک تعریف و مفهوم مشترک برای استقلال نظامی و دفاعی اروپایی بسیار پرچالش و دشوار به نظر میرسد.
هرچند با ایدههای دولت جدید آمریکا در نهایت ممکن است بازنگریهایی در راهبردهای کلی اتحادیهٔ اروپا در قبال ایالات متحده پدید آید اما در نهایت موانع پیشرو آنقدر جدی به نظر میرسند که باعث میشود با دیدهٔ تردید و احتیاط در خصوص ابعاد آن اظهار نظر کرد.
English
View this article in English