۵۰ سال بعد از سقوط سایگون و پایان جنگ ویتنام
۵۰ سال بعد از سقوط سایگون و پایان جنگ ویتنام
عکسها، تصاویر تلویزیونی و گزارشهای روزنامهای کاملاً روشن میکنند: یک حالت اضطرار، حتی نوعی دیوانگی، بر فضای آن روزها حاکم بود؛ زمانی که سفارت ایالات متحده در سایگون تعطیل شد و دیپلماتها و کارکنان آن، همراه با نظامیان، خبرنگاران، خارجیها و هزاران غیرنظامی ویتنامی که همه میخواستند از کشور خارج شوند، تخلیه شدند، در حالی که نیروهای پیروز ویتنام شمالی وارد مرکز شهر میشدند.
آن روز، ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ بود — پنجاه سال پیش از امروز — با این حال، کابوسی که آن روز بر جا ماند، تنها بر شکست ایالات متحده و ارتش ویتنام جنوبی در مقاومت در برابر تسلط کمونیستها به رهبری شمال تأکید بیشتری گذاشت.
این نه تنها فصلی بهشدت خونین برای ویتنام بود (بیش از ۱.۵ میلیون کشته نظامی و غیرنظامی، بسته به برآوردها، بین سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۵)، بلکه دورهای تاریک برای آمریکا نیز به شمار میرفت.
ورای شکست سیاست دوران جنگ سرد واشنگتن — یعنی این باور که مداخله در مبارزات استقلالطلبانه پس از استعمار ویتنام برای جلوگیری از سقوط دومینویی کشورهای جنوبشرقی آسیا به دام کمونیسم ضروری است — بیش از ۵۵ هزار آمریکایی در این جنگ کشته شدند.
شمار ناشناختهای از بازگشتگان نیز دچار صدمات مادامالعمر، اختلال استرسی پس از سانحه (PTSD)، بیماریها و نشانههای ناشی از عامل نارنجی (Agent Orange) و دیگر مواد سمی شدند.
ملت آمریکا از نظر سیاسی و اجتماعی در اثر این جنگ دچار شکاف شد — شکافی که شاید بتوان گفت هرگز بهطور کامل التیام نیافت.
اما نکته متناقض آنجاست که تمایل واشنگتن به مداخله در امور سایر کشورها و استفاده از قدرت نظامی بهعنوان اولین گزینه، نه تنها کاهش نیافت بلکه بیشتر هم شد.
گویی درسهای واقعی ویتنام همانجا روی آن پشتبام نمادین باقی ماند، جایی که آخرین هلیکوپتر پنجاه سال پیش سایگون را ترک کرد.
برخی میگویند که پس از جنگ جهانی دوم، قدرت و مداخله آمریکا همواره نظم لیبرال جهانی را حفظ کرده و ویتنام صرفاً یک «اشتباه» بوده — یک مورد استثنایی.
اما دیگران معتقدند که این جنگ نشانهای بود از اینکه باور به اینکه آمریکا «ملتِ بیبدیل» است، از ابتدا فریبی بیش نبوده؛ جنگ سرد ما را نسبت به واقعیتهای جهان و محدودیتهای مداخله نظامی کور کرده بود.
آیا شکست در ویتنام ویژگیای ذاتی یا نقصی در سیاست خارجی ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم بود؟
این پرسش همچنان یکی از موضوعات مورد بحث در تحلیلهای سیاست خارجی آمریکا است. برخی تحلیلگران معتقدند که شکست در ویتنام نشاندهندهی نقصی در تصمیمگیریهای سیاستمداران آمریکایی بود که بهطور استراتژیک در ارزیابی تهدیدات و منافع ملی اشتباه کردهاند.
آنها بر این باورند که مداخله در ویتنام نه تنها از نظر نظامی بلکه از نظر سیاسی و اخلاقی نیز نادرست بود و بهجای تقویت موقعیت آمریکا، آن را در معرض آسیب قرار داد.
از سوی دیگر، برخی دیگر استدلال میکنند که شکست در ویتنام نتیجهی ویژگیهای ساختاری سیاست خارجی آمریکا در دوران جنگ سرد بود.
آنها بر این باورند که ایالات متحده در تلاش برای مهار کمونیسم، بهویژه در جنوبشرقی آسیا، بهطور غیرمنتظرهای درگیر جنگی طولانی و پرهزینه شد که نه تنها منافع ملی آمریکا را تأمین نکرد بلکه منجر به تلفات انسانی و مالی فراوانی شد.
در نهایت، برخی تحلیلگران نیز معتقدند که شکست در ویتنام نشانهای از ضعف در فرآیند تصمیمگیری و ارزیابی استراتژیک در آمریکا بود.
آنها بر این باورند که سیاستمداران آمریکایی در ارزیابی تهدیدات و منافع ملی خود دچار اشتباه شدند و این اشتباهات منجر به مداخلهای پرهزینه و بینتیجه در ویتنام شد.
در مجموع، شکست در ویتنام همچنان موضوعی پیچیده و مورد بحث در تحلیلهای سیاست خارجی آمریکا است.
این موضوع نشاندهندهی چالشهای پیش روی ایالات متحده در ارزیابی تهدیدات و منافع ملی خود و اتخاذ تصمیمات استراتژیک مؤثر است.
English
View this article in English