رد پوتین روی زخم غزه
رد پوتین روی زخم غزه. به گزارش ایران گیت، وضعیت خاورمیانه چقدر خطرناک است و چه ربطی به جنگ در اوکراین دارد؟ بیایید با واقعیت ها شروع کنیم. اولین واقعیت ماهیت رسمی دارد: لازم است محیط عملیاتی که در مورد آن صحبت می کنیم را تعریف کنیم. در حالی که درگیری در اوکراین ماهیتی متقارن، متعارف و با شدت بالا بین دو بازیگر برابر ( حتی اگر یکی زرادخانه هسته ای داشته باشد و دیگری نداشته باشد) و با ویژگی های یک جنگ تمام عیار است،
درگیری در خاورمیانه ماهیت بسیار نامتقارن و شورشی دارد، با شدت زیاد اما موقتی بین دو بازیگر کاملا متفاوت، یکی با ویژگی های دولتی و دیگری با ماهیتی تروریستی اما با حمایت مردمی و در واقع یک جنگ با ویژگی های یک درگیری بومی است.
علاوه بر این، میان مورد اول و دوم، به دلیل برخورداری از جمعیت و توده های سرزمینی ای بی نهایت بزرگتر از مورد دوم، تفاوت بزرگی وجود دارد و همچنین جنگ روسیه و اوکراین بی نهایت بیشتر منابع اقتصادی، مادی و مهم تر از همه منابع انسانی( صرف نظر از سطح قرار گرفتن در رسانه ها) مصرف می کند. برای درک بهتر از یک مقایسه فوتبالی استفاده می کنیم.
مثل این میماند که بخواهیم بازی آلمان و برزیل را با بازی بلژیک و کامرون در جام جهانی مقایسه کنیم: شاید دومی حتی هیجان انگیز تر باشد و بهتر بازی کنند، اما اولی تاثیر بسیار بیشتری در نتیجه نهایی قهرمانی خواهد داشت.
برگشتن به حقایق و مسئله حمله حماس، حماس با خونسردی کامل حمله کرد و با یک غافلگیری استراتژیک، اسرائیل را گرفتار کرد. این حمله براساس آمادگی دقیق اطلاعاتی و برنامه ریزی بی عیب و نقص بسیار خوبی انجام شد، و تا حدی به بسیاری از اهداف مورد نظر خود دست یافت، و به اکثر اهداف تعیین شده خود دست یافته است و قطعاً به هدف مورد نظر خود نیز رسیده است: یعنی تحریک اسرائیل برای انتقام گیری گسترده.
حقایق با خود ارزیابی ها و سوالاتی را به همراه دارند. چرا اسرائیل- که به اطلاعات نظامی و امنیتی عالی شهرت دارد- غافلگیر شد؟ تصور میکنیم که یک کمیسیون تحقیق ویژه در این مورد باید مطالعه و بررسی کند. اما از بیرون می توان گفت که مربوط به اولویت هایی است که دولت فعلی برای نیروهای امنیتی خود تعیین کرده است.
قصد نداریم به مشکلات سیاسی داخلی کشور اسرائیل وارد شویم، بر کسی پوشیده نیست که دولت فعلی ( کاملا مشروع) به شدت کل جامعه اسرائیل را دچار تفرقه کرده است، و این احتمالا توانسته است به ایجاد مشکلات ارتباطی بین سطوح مختلف و سازمان های متعلق به آنها کمک کرده باشد.
ارزیابی های حرفه ای اساسی این است که برنامه ریزی و آمادگی اطلاعاتی حماس به قدری خوب ثابت شده است که باعث ایجاد این شک و شبهه شده است که آیا این نتیجه فقط و فقط محصول برنامه ریزی خود آنهاست. اساسا، هرگز اتفاق نیفتاده بود که یک اقدام نظامی به این عمق از خاک اسرائیل نفوذ کرده باشد و خسارات گسترده ای را در سراسر این سرزمین ایجاد کرده باشد.
این در حالی اتفاق افتاد که عناصر مسلح در خیابان های اسرائیل پرسه می زدند. صحبت های زیادی در مورد دخالت ایران وجود دارد، جدا از این واقعیت که انجام اقدامی مشابه از طرف ایران در برهه حساس کنونی، عملی هوشمندانه نمی باشد، همچنین در مورد توانایی طرف ایرانی برای ارائه چنین حمایت حرفه ای و سازمان یافته ای، تردید وجود دارد.
اما سوالی که بیش از همه ذهن را به خود مشغول می کند این است: چرا حزب الله همزمان با حماس حمله نکرد؟ یا حداقل بلافاصله پس از آن، به منظور به حداکثر رساندن غافلگیری؟ این یک فرصت منحصر به فرد بود و بعید است که دوباره تکرار شود، فرصت بردن جنگ به داخل خاک اسرائیل حتی فقط برای چند ساعت. درواقع، زمانی که اسرائیل بسیج شد، امکان انجام عملیاتی تهاجمی (غیر از پرتاب ساده موشک یا اقدامات تروریستی ) برای حزب الله به صفر می رسد.
شانس فرصت حمله سازمان های نامتقارن به خاک دشمن تا زمانی ادامه دارد که دشمن متعارف تحت تاثیر غافلگیری قرار گرفته است و نیروهای خود را جمع نکرده باشد و این شانس اکنون تا حد زیادی به صفر رسیده است.
پس از بیان نکات مورد بحث، حال سعی میکنیم تا حدی به تحلیل اوضاع بپردازیم. حمله حماس- بدون توجه به انگیزه های محلی مانند ممانعت از نزدیکی عربستان و اسرائیل- همزمان با حمله غیرمنتظره روسیه به آودیئیفکا( شهری در استان دونتسک در اوکراین) صورت گرفت.
همانطور که گفته شد، برنامه ریزی دقیق حماس باعث ایجاد این سوءظن شد که حتما این گروه از حمایت بسیار حرفه ای از سوی نهادهای دولتی ای بسیار توانمندتر از ایران، بهره بردند، و اینکه این حمایت شامل پشتیبانی از تصاویر ماهواره ای نیز می شود، این تردید را در پی داشت که اقدام حماس هم توسط روسیه حمایت شده و هم با آن هماهنگ شده است. از جمله این که با استراتژی مسکو برای افزایش تنش بین المللی برای منحرف کردن توجه غرب و کاهش حمایت از اوکراین همسو می باشد.
همواره باید به یاد داشته باشیم که روش استدلال پوتین کاملا با دیگران متفاوت است و بسیاری از ابتکارات او در نظر ما نه تنها اشتباه بلکه غیر منطقی به نظر می رسند: بنابراین گفتن این که” به صلاح روسیه نیست” پاسخ مناسبی برای رد کردن این شک و تردید نیست که اگر ثابت شود، بسیاری از مسائل روشن خواهد شد. روسیه از نزدیک بار ایران همکاری می کند و به همین دلیل به احتمال زیاد تهران نیر در تدارک این اقدام دخیل بوده است.
آماده سازی احتمالا مدت زمان زیادی طول کشیده است. اما اگر ایران در این برنامه ریزی مشارکت داشت و تهران تا حد زیادی حزب الله را کنترل می کند، چرا از این فرصت برای شرکت در حمله استفاده نکرد؟ باید در نظر بگیریم که هم حماس و هم حزب الله سازمان های بنیادگرا هستند( البته نه جهادی) که خود را وقف شهادت و قربانی کردن می کنند: و در ایدئولوژی آنها فرصت یک شهادت باشکوه هرگز نادیده گرفته نمی شود.
اما تفاوت های زیادی بین حماس و حزب الله وجود دارد. هر دو تشکیلات بنیادگرا هستند، اما یکی سنی است که به اخوان المسلمین مرتبط است و آشکارا و علنی توسط قطر و تا حدی نامحسوس توسط اردوغان حمایت می شود.
در حالی که حزب الله شیعه و وابسته به ایران و همچنین سوریه است. در سوریه، حزب الله و اخوان المسلمین دشمنان تقلیل ناپذیر یکدیگر هستند که سال ها به نفع و علیه رژیم اسد (که مورد حمایت روسیه است) با هم جنگیده اند. این می تواند تا حدی توضیحی برای عدم هماهنگی آشکار بین دو سازمان بنیادگرا باشد- که با نفرت از اسرائیل و حمایت از مسکو پیوند خورده است- که با نفرت فرقه ای متقابل از هم جدا شده اند.
تهاجم نامتقارن مانند حمله حماس هدف خاصی دارد: دشمن را با چنان خشونتی تحریک می کند که او را به واکنشی نامتناسب سوق می دهد که به نوبه خود باعث ایجاد خسارت جانبی کلان می شود. از جمله، آسیب هلی سیاسی و دیپلماتیک مرگبار؛ در این مورد خاص، آسیب هایی که روند مذاکرات اعراب و اسرائیل را مسدود کرده و موجب تفرقه در افکار عمومی غرب شده است.
هزینه ی چنین عملیاتی علاوه بر خسارات جانبی که قبلا ذکر شد( ویرانی زیرساخت ها و کشتارغیر نظامیان) می تواند شامل نابودی دستگاه نظامی خود سازمان نیز باشد. همه این هزینه ها برای ما کاملا غیرمعقول به نظر می رسد، اما برای یک سازمان تروریستی بنیادگرا که ارزش را در شهادت خود و دیگران می داند، کاملا مناسب است. این قیمت که ظاهرا برای حماس ارزش پرداختن دارد، برای کشور ایران ارزشش را ندارد.
خصوصا در زمان حساس کنونی: نابودی حزب الله، تهران را از ابزار فشار گرانبها و دیرینه محروم خواهد کرد، و این خطر را در پی خواهد داشت که آن مقدار نفوذی را که هم بر روی رژیم بشار اسد و در کشورعراق برایش باقی مانده است را نابود کرده و ایران را در خاورمیانه منزوی کند.
اما اگر چنین است، چرا ایران باید در طراحی این عملیات مشارکت داشته باشد؟ برنامهریزی، همانطور که ذکر شد، لزوما باید یک فرآیند طولانی بوده باشد، و شاید حتی قبل از درگیری در اوکراین شروع شده باشد؛ احتمالا تاریخ دقیق برای شروع عملیات پیش بینی نشده بود، و آن طور که می گویند برنامه ریزی”احتمالی” بود که در زمان مناسب اجرا شود. لحظه ای که آشکارا برای حماس و روسیه فرا رسیده بود، اما برای ایران نه.
اخیرا چه چیزی در نمایشنامه تغییر کرده که باعث شده منافع مسکو و تهران از هم جدا شود؟ درگیری مجدد در قره باغ کوهستانی با ترک کردن اجباری – اما تحقیر آمیز-روسیه از ارمنستان و ظهور آذربایجان به عنوان متحد ترکیه و بالاتر از آن متحد اسرائیل: آدربایجانی که در صورت درگیری مستقیم بین ایران و اسرائیل در موقعیت استراتژیک خطرناکی قرار دارد، که تنها راه دسترسی غرب به آسیای مرکزی است، بطور ناگهانی از قیمومیت روسیه رها شده است و علاقه زیادی به همکاری با غرب دارد و خواهان دور ماندن از مداخله چین است.
ایران به دلیل مشکلات زیاد داخلی خود را کاملا آماده رویارویی مستقیم با اسرائیل نمی داند، خصوصا اکنون که روسیه به وضوح ناتوانی خود را در حمایت از متحدانش نشان داده است. اگر سناریوی پیشنهادی درست باشد، با شکافی در اتحاد روسیه و ایران مواجه خواهیم شد. در حالی که ایران به دلیل لفاظی های ضد اسرائیلی همیشگی خود به دست داشتن در این حمله متهم شده است، اما در واقع، در این لحظه مطلقا آماده رویارویی با آن نبود. خواهیم دید که آیا رویکرد عملی حکومت ایران در روزهای آینده با رفتار تهاجمی کمتر از حد انتظار، این سناریو را تایید می کند یا خیر.
English
View this article in English