چرا ایران پیشرفت نمی‌ کند ؟ / قسمت اول

6 دقیقه

چرا ایران پیشرفت نمی‌ کند؟

چرا ایران پیشرفت نمی‌ کند. به گزارش ایران گیت، به باور بسیاری از صاحبنظران ایران یکی از معدود کشورهایی است که در قرن ۲۱ منابع لازم جهت توسعه را در اختیار داشته اما نه تنها درجا زده بلکه با عقب ماندگی مفرط مواجه است. برخی اعتقاد دارند ملت ایران ظرفیت های لازم جهت توسعه را ندارد و برخی دیگر معتقدند ساختار حاکمیتی جمهوری اسلامی به نحوی است که جلوی پیشرفت و توسعه کشور را می گیرد.

بسیاری از جامعه شناسان معتقدند حاکمیت در ایران هیچگاه نتوانسته کشور را در مسیر توسعه همه جانبه قرار دهد. البته در مقاطعی مانند دهه ۴۰ و اواخر ۷۰ و اوایل ۸۰ رویکرد حاکمیتی در راستای توسعه کشور بوده اما به دلایل ضعف های زیربنایی ساختار این امر محقق نشده و فرآیند توسعه با موانعی جدی مواجه شده است. پیش از انقلاب شاه و استبداد آریامهری مسیر را مسدود کرده و پس از انقلاب نیز ایدئولوژی غرب ستیزی و سیطره روحانیون بر حاکمیت کشور را از ریل توسعه خارج کرده است.

اما این پرسش پابرجاست که دلیل درجا زدن و حتی غقب ماندگی ایران از قطار توسعه در سراسر جهان چیست؟ چرا ایران با وجود در اختیار داشتن منابع سرشار کماکان نتوانسته حتی در مسیر توسعه گام بردارد؟ ایران گیت در پرونده ای ۲ قسمتی سعی کرده به این دو پرسش پاسخی مناسب داده و مخاطب را در این زمینه آگاه سازد. گزارش حاضر قسمت نخست از این پرونده بوده که به زمینه های عدم پیشرفت و همچنین یکی از اصلی ترین موانع آن در ایران پرداخته است.

بدیهیات را به رسمیت نمیشناسیم!

بسیاری از جامعه شناسان اعتقاد دارند برای حکمروایی «عقل» در یک ساختار حاکمیتی باید بدیهیاتی از قبیل؛ تبعیت از قوانین طبیعی، به رسمیت شناختن خردجمعی، فن سالاری و شناخت منافع جمعی رسمیت داشته باشند. اما با نگاهی به کارنامه حکومت های پیش و پس از انقلاب ۵۷ ایران نیز به روشنی می توان فقدان همه یا برخی از فاکتورهای بالا را مشاهده کرد.

خلاءهای بزرگ

متخصصان بر این باورند که روابط سازنده با جهان، اولیت داشتن اقتصاد بر سیاست، اجماع داخلی برای توسعه و بهره گیری از فرصت های بین المللی از جمله بدیهیات پذیرفته شده جهان در امر حکمرانی توسعه محور هستند. اگر یک گام به پیش برداریم می توان شاهد خلاء فاکتورهایی مانند تقدم اقتصاد بر سیاست یا سیاست خارجی عملگرایانه و مبتنی بر منافع ملی را در رویکرد جمهوری اسلامی در امر حکمرانی بود. البته در دوران پهلوی دوم برخی از این موارد از جمله روابط سازنده با جهان در حکمرانی ایرانی جایگاه ویژه ای داشت اما در سایر موارد جای خالی عناصری مانند فن سالاری و یا اولویت اقتصاد بر سیاست به وضوح دیده می شود.

کارگزار در پیله سخت ایدئولوژی

نگاهی به تجربه موفق کشورهایی مانند مالزی، سنگاپور، کره جنوبی، تایوان و حتی چین نشان می دهد که همه این موارد از رهبرانی دنیا دیده و غیرایدئولوژیک بهره برده اند. البته تقریبا در همه موارد این رهبران چهارچوبی استبدادی را ایجاد کرده اند اما روی هم رفته هیچ یک رویکردی ایدئولوژیک به امور کشورداری نداشته اند.

برای مثال دنگ شیائو پنگ که به عنوان پدر چین مدرن شناخته می شود با وجود اینکه یکی از سران سرشناس حزب کمونیست چین بود اما عملکردش نشانگر رویکرد کاملا عملگرایانه و مبتنی بر تکنوکراسی در مقوله حکمرانی است. در موارد دیگری از جمله ژنرال پارک در کره جنوبی، مهاتیر محمد در مالزی، لی کوان یو در سنگاپور و… هم این الگو به روشنی قابل تشخیص است.

البته درباره محمدرضا شاه پهلوی عنصر جهان دیدگی نمی تواند صادق باشد. اما نباید فراموش کرد که پایه و مایه استبدادی حکومت پهلوی در ایران به اندازه ای پررنگ بود که رویکرد تجددخواهانه پهلوی دوم را به گوشه دیوار می کشاند و بلااثرش می کرد. اما پس از انقلاب هم بنیانگذار جمهوری اسلامی و هم آیت الله خامنه ای از جرگه روحانیونی بودند که آشنایی چندانی با جهان خارج نداشتند و حتی در بسیاری موارد تفکرات ضدتجدد و در نهایت ضد توسعه را پشتیبانی می کردند.

ضمن اینکه نباید از ایدئولوژیک بودن انقلاب ۱۳۵۷ در ایران نیز غافل شد که طبیعتا زمینه ساز روی کار آمدن رهبرانی که ایدئولوژی حاکم را نمایندگی می کردند شد. هرچند در برخی موارد از علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان چهره ای غیرایدئولوژیک و عملگرا در بین کارگزاران جمهوری اسلامی یاد می شود اما وی نیز تا میانه های دهه ۶۰ و حتی تا اوایل دهه ۷۰ نیز رگه هایی از عملکرد انقلابی و ایدئولوژیک زده را در کارنامه خود به ثبت رسانده است.

اما با تمام این اوصاف بسیاری معتقدند کارگزارنی که پس از انقلاب در ساختار حاکمیتی جمهوری اسلامی مشغول به کار بوده اند مواردی دیده می شود که الگوی مناسبی برای نسل های آینده هستند. از این جمله می توان به افرادی چون مهدی بازرگان، هاشمی رفسنجانی، سید محمد خاتمی، حسن روحانی و حتی علی لاریجانی اشاره کرد. چرا که این افراد در زمره نخبگانی دسته بندی می شوند علاوه بر آشنایی با جهان و مناسبات حاکم بر آن، فاصله معناداری هم با عملکرد ایدئولوژیک محور و «انقلابی» تحت لوای جمهوری اسلامی داشته باشند.

در قسمت بعدی از پرونده «چرا ایران پیشرفت نمی کند؟» به دو دلیل عمده دیگر که از جمله مهمترین موانع دستیابی ایران به توسعه بوده پرداخته می شود.

English

View this article in English

اشتراک گذاری این مطلب
خروج از نسخه موبایل