پاشنه آشیل حکومت‌ ها

5 دقیقه

پاشنه آشیل حکومت‌ ها

چرایی سقوط دیکتاتورها

پاشنه آشیل حکومت‌ ها. به گزارش ایران گیت. با یك نگاه واقع‌بينانه اگر موضوع را مورد واكاوی قرار بدهيم در می‌يابيم كه اگر حكومت از طريق زور و قوه قهريه قابل استمرار بود، هرگز نوبت حكومت به حاكمان امروز نمی‌‌رسيد و اصولا هيچ حكومتی‌ نمی‌‌تواند در بلندمدت بر مبنای زور و استبداد، تداوم يابد و اين يك اصل و تجربه واضح تاريخی و يك واقعيت غيرقابل انكار است.

عامل اصلی در زوال حكومت‌ها در يك عبارت قابل تلخيص است و آن «تعميق و گسترش شكاف بين مردم و حاكميت» است. حكومت تا زمانی ماندگار است كه بين خود و مردم، شكاف گسترش يافته و تعميق يافته نداشته باشد در غير اين صورت محكوم به فنا و انقراض است. در اين ميان توجه به اين دو كلمه بسيار مهم است؛ گسترش شكاف و عمق شكاف.

گسترش شكاف به تعدد و تكثر حوزه‌های اختلافی بين مردم و حاكميت اشاره دارد كه زمينه‌های شكاف نيز در همين بخش قابل طبقه‌بندی است. مثلا زمينه اقتصادی، زمينه سياسی، زمينه اجتماعی. اما عمق شكاف به ميزان و اندازه هر عامل از شكاف اشاره دارد و اينكه هر عامل تا چه اندازه ريشه دوانيده و اصولا با توجه به عمق شكاف است كه مي‌توان در مورد قابليت اصلاح صحبت كرد.

حكومت‌ها بايد به ‌طور مستمر دليل شكاف بين خود و ملت را مورد تجزيه و تحليل و واكاوی دقيق قرار بدهند و براي تك تك عوامل ايجاد شكاف، برنامه‌ريزی هوشمندانه و عمل‌گرايانه داشته باشند تا شكاف موجود محدود و ترميم شود تا همراهی مردم و حاكميت افزايش و قوام و اقتدار حكومت تضمين شود. به‌ نظر بنده دلايل شكاف بين ملت و حاكميت را می‌‌توان در زمينه‌های زير جست‌وجو كرد؛

١- ناكارامدی حاكميت در بهبود وضعيت معيشتی مردم و افزايش فشار اقتصادي بر مردم صرف‌نظر از آمارهای رسمی غلط و غيرقابل باور برای مردم.

٢- عدم به‌روزآوری روش، منش و شيوه حكمرانی در شرايطی كه جامعه به ‌طور روزانه در حال تغيير و تحول است. نمی‌توان با شيوه‌هاي قديم بر مردم امروز و سلايق روز آنان حكومت كرد و حكومتی كه بخواهد پايدار بماند، حتما بايد خود را با نيازها، احساسات و فكر و انديشه فعلی مردم تطبيق بدهد.

٣- تلاش مستمر حاكميت در اين مسير كه مردم را با بايدها و نبايدهای مد نظر خود، همسو و همراه كند و نوعي استبداد در اين نگاه حاكميتی قابل مشاهده است در حالی كه اين حكومت است كه بايد خود را با خواسته‌های مردم، تطبيق بدهد. بسياری از حكومت‌ها شعار مردم سالاری سر داده‌اند اما در عمل حكومت سالاری را دنبال و اجرا كرده‌اند.

٤- رفتار دگماتيسم حكومت و برخی از اصرارهای غيرضرور و نيز عدم انعطاف‌های نادرست حاكميت منجر به عقب ماندگی حكومت از افكار پيشرو نسل جوان و نوجوان امروزی و در نهايت شكاف بين حاكميت و نسل امروز می‌شود.

٥- عدم يكسانی سبك زندگی فرزندان و كارگزاران درون حاكميت با سبك و سياق زندگی مردم، منجر به تعميق و گسترش ناباوری مردم به حاكميت مي‌شود. اصولا تبعيض بين ملت و افراد درون حكومت باعث بدبينی مردم به حاكميت و ايجاد شكاف بين مردم و حاكميت مي‌شود.

٦- ناتوانی حاكميت در برقراری عدالت اقتصادی، اجتماعی و سياسی و قائل شدن تبعيض‌های پيدا و پنهان بين آحاد ملت و نيز اقوام، اديان و مذاهب و جنسيت‌ها.

٧- ناتوانی يا عدم وجود اراده در حاكميت براي برقراري روابط حسنه با دنيا و نابسامانی در جايگاه و پايگاه بين‌المللی كشور و ملت.

٨- فضای بسته اجتماعی و فرهنگی، سانسور برخي واقعيت‌ها، عدم انعكاس واقعيت‌ها از طريق رسانه رسمی و ملی و رسانه‌های داخلی، عدم آزادی بيان در قالب نوشته يا كلام، فيلترينگ و بستن و محدود كردن فضای مجازی.

٩- تفاوت در سطح رفاه عمومي مردم در مقايسه با ساير كشورها و تفاوت در درآمد سرانه و سطح اشتغال و نيز پوشش‌های حمايتی و بيمه‌ای.

١٠- مداخله خارجی به بهانه‌های ظاهرا انسان‌دوستانه اما در واقع منفعت طلبانه و زورگويانه.

در نهايت می‌توان گفت كشوری می‌تواند پيشرفت را تجربه كند كه حكومت آن، خود را با شرايط و خواسته‌های روز ملت خود، تطبيق می‌دهد و همواره برای از بين بردن شكاف بين خود و ملت برنامه‌ريزی و تلاش هوشمندانه دارد در غير اين صورت هم حكومت محكوم به فنا خواهد بود و هم پيشرفت كشور، غيرقابل حصول خواهد بود.

English

View this article in English

اشتراک گذاری این مطلب
خروج از نسخه موبایل