محمد بن سلمان حالا یکی از خود ماست؟
محمد بن سلمان حالا یکی از خود ماست؟ روزهای اکتبر سال ۲۰۱۸ را کسانی فراموش کرده اند که قدری حافظه ضعیفی دارند یا آنقدر حافظه شان قوی است که عواقب تنش های ناشی از بازار نفت در دهه های گذشته را به یاد دارند و می خواهند به هر ترتیب شده، آن روزها را فراموش کنند و با کشوری مدارا کنند که شاید بتواند قدری آتش نشسته بر بازار نفت را اگر به تمامی خاموش نمی کند، تا آنجا که می شود، مهار کند. اسم رمز دوران غریب اکتبر سال ۲۰۱۸ ، “اره” بود.
در روزهای آغازین اکتبر سال ۲۰۲۲ و در چهارمین سالگرد مرگ جمال خاشقچی به دست نیروهای امنیتی عربستان سعودی در استانبول ترکیه، دوباره جملات آخری که او در زندگی اش بر زبان آورد، برای روزنامه نگاران و فعالان سیاسی و به ویژه همکارانش، زنده می شود :”نمی توانم نفس بکشم.”
هفته پایانی ماه جولای، پایان یک دوره و آغاز دوران تازه برای ولیعهد سعودی بود. او برای اولین بار و پس از چهار سال، راهی سفر اروپایی شد و مورد استقبال گرم نخست وزیر یونان قرار گرفت. او پس از آن سفر به فرانسه را در شرایطی ویژه و در انتظاری خاص سپری کرد.
رئیس جمهور آمریکا قبل از این سفرهای اروپایی او راهی خاورمیانه شده بود و دستاوردهای سفر بایدن، عواقبی داشت که ولیعهد جوان می خواست تأثیراتشان را ببیند. بن سلمان منتظر بود و هنوز هم منتظر است که ببیند همکاری ها و امتیازاتی که آمریکا داد و آنچه که در بازار نفت برای بایدن و متحدانش کرد و نکرد، چه واکنش هایی خواهد داشت. باید منتظر دوره پس از انتخابات نوامبر در آمریکا بود تا به برآوردی کامل رسید.
آنچه شاید مهم باشد، دستاوردهای این چند ماه است که ظاهرا، حکایت از تبدیل شدن بن سلمان به حاکمی مانند سایر حاکمان خاورمیانه دارد. آیا واقعا اینگونه است؟
ابتدای داستان فراموش نشده است
محمد بن سلمان بن عبدالعزیز، فرزند اول پادشاه سعودی نیست و البته، فرزند محبوب ملک سلمان است. ملک سعودی، آخرین فرزند ملک عبدالعزیز است که بر تخت سلطنت بزرگترین غول نفت دنیا نشسته است. پس از او، پادشاهی آینده سعودی را از محمد بن نایف، ولیعهد تعیین شده توسط شورای امارت سعودی گرفت و به فرزندش منتقل کرد. فرزندی که پیشاپیش با درخشش در عرصه سیاست داخلی و خارجی، نام خود را بر سر زبان ها انداخته بود.
ابتدای داستان محمد بن سلمان و ولایتعهدی او را نباید فراموش کرد. او که حالا به طور رسمی عهده دار سمت ریاست کابینه است، یک ماهی است که ۳۷ ساله شده است و فاصله اش با تخت سلطنت، به قدر فاصله ضربان قلب پدرش است که هر از چند گاهی، به شمارش افتادنشان صدر اخبار و شایعات جهان می شود.
ابتدای داستان او، با داستان پروژه عظیم منظر ۲۰۳۰ در سیاست داخلی و نبرد شوم یمن، در سیاست منطقه ای و با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا گره خورده است و این سه حیطه، مبانی حیاتی در توصیف شرایط کنونی او است. پیوندهای ویژه بن سلمان با چهره های سیاست بین المللی در اسرائیل و امارات و همراهی او با چهره های ویژه در جهان، تحولات سال های اخیر را شکل داده است و بر وضعیت خاورمیانه و سایر مناطق، تاثیر گذاشته است. در بخش های ابتدایی از گزارش های ویژه درباره ولیعهد و نخست وزیر عربستان سعودی، به این نقاط ابتدایی می پردازیم.
منظر ۲۰۳۰
محمد بن سلمان جوان، در سال ۲۰۱۶ و زمانی که هنوز ۳۲ ساله هم نشده بود، برنامه بزرگ SAUDI VISION 2030 را به نام ملک سلمان سعودی و با محوریت خود اعلام کرد. این برنامه بزرگ که رؤیای توسعه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی سعودی را ارائه می داد، برای اداره و اجرا به دست شورای بزرگ امور اقتصاد و توسعه سعودی سپرده شد که ریاستش را ملک سلمان، طبیعتا به فرزند عزیزش سپرد.
بن سلمان در آن روزگار، نفر سوم ساختار سلطنت سعودی و جانشین ولیعهد بود. سمت مهم او در آن دوره که تا همین روزهای اخیر نیز حفظ کرد، وزارت دفاع بود که تسلط او بر ارتش را مستحکم کرد. با این سمت ها و با شرایط درگیر کردن کشورش در نبرد شوم یمن، بن سلمان جوان، نوید اصلاحات فرهنگی جدی در قالب منظر ۲۰۳۰ را ارائه کرد. رسیدگی به حقوق مدنی زنان را وعده دادند که در اولویت قرار دهند و حق رانندگی را به آنان اعطا کنند و پس از آن، اصلاحات اجتماعی و فرهنگی دیگر از ره برسند و پلیس شریعت را برچینند و سختگیری ها و نقض حقوق مدنی شهروندان را کاهش دهند.
برنامه های اقتصادی و توسعه پیشنهادی این منظر، هزینه های تاریخی را در بر داشته و دارد و چندین پروژه بزرگ توریستی، تجاری، صنعتی طراحی و اجرا شدند یا دست کم کلید خوردند. روند آغاز اصلاحات اجتماعی با فاصله جدی نسبت به مراسم رونمایی از طرح صورت گرفت و بسیاری از ابعاد اصلاحات ظاهری در مباحث حقوق مدنی در دوران نهایی شدن ولایت عهدی بن سلمان و یا در ماه های قبل از آن، به طور جدی دیده شدند.
برای بن سلمان، فراتر از هر چیز، رقابت با دبی به عنوان قطب گردشگری مهم بود و اینکه بتواند از صنعت نفت و شرکت آرامکو، ساختاری تازه بسازد که طبیعتا ایده های ارائه شده به او توسط مشاوران غربیش بوده است. جای تعجب نبود و نیست و که پروژه های توریستی بزرگ، برنامه های فرهنگی و هنری بی سابقه و افتتاح سینماها و برگزاری کنسرت ها و مواردی از این دست، در کنار پروژه های اقتصادی و عمرانی خارق العاده، بسیار راحت و سریع آغاز شدند.
همینجا باید به یاد داشت که داستان قتل جمال خاشقچی، تاثیری مرگبار بر برنامه های فرهنگی و توریستی بن سلمان داشت. یک نمونه از این تاثیرات، قطع همکاری چهره های مهم غربی با سعودی ها در اداره و ارائه مشاوره برای پروژه های جذاب گردشگری و فرهنگی بود.
تقدیر و تهییج و تشویق!
موجی از فعالیت های تبلیغاتی برای ترویج و پراکندن اخبار مربوط به اصلاحگر جوان سعودی، دنیا را در بر گرفت ! این تحولات در شرایطی بود که دولت اوباما، غرولند کنان، مجبور به حمایت نسبی از برنامه های بن سلمان و ارتش سعودی در یمن بود. نبرد یمن، شور و شوق جنگ و دفاع را در سعودی ایجاد کرده بود و برای اولین بار، مفهوم نظامی گری میهن پرستانه با سیادت بن سلمان جوان، در میان شهروندان سعودی، تبلیغ می شد.
این به موازات تداوم سرکوب اقلیت شیعی و فشارهای جدی بر فعالان مدنی بود. اصلاحاتی که در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷، هنوز شروع نشده بودند، بنا نبود که راهبری جز بن سلمان داشته باشند و فعالان مدنی در سال های پس از آن فشارها و زندان و شکنجه را تجربه کردند تا یاد و نامشان حذف شود. اصلاحگر، بن سلمان است و بس!
تا دوره ولایتعهدی بن سلمان از ره برسد، تقدیر و تحسین ها از اصلاحات شروع شده بود و پس از ولایتعهدی او، این تقدیرها و تحسین ها را طیفی خاص از رسانه های غربی به مرور تشدید کردند! تردیدی نیست که پول پاشی سعودی ها در اوج گرفتن این تقدیرها نقش اصلی را بازی می کرد. باید به طور جدی اشاره کرد که بسیاری از رویدادهای مهم یک سال اول ولایتعهدی بن سلمان، به سختی قابل توجیه بودند.
ربودن علنی سعد حریری و تلاش برای استعفا دادنش و تغییر مسیر سیاست لبنان، گروگان گرفتن و شکنجه شاهزادگان ثروتمند سعودی و غصب اموالشان و داستان های دیگر که به آن خواهیم پرداخت در شرایطی رخ داد که رسانه ها، شروع به دور تازه تقدیر از تغییرات فرهنگی و اجتماعی در سعودی کردند!
رای نشان دادن عمق این پروپاگاندای غریب و توجیه ناپذیر، باید به یکی از قهرمانان این کمپین رسانه ای سعودی اشاره کنیم که کسی نبود جز تامس فریدمن، روزنامه نگار مشهور که در اواخر نوامبر ۲۰۱۷، مقاله معروفی را درباره سفرش به سعودی و گفتگویش با محمد بن سلمان منتشر کرد. این مقاله حیرت بسیاری را برانگیخت. تقدیر فریدمن از بهار عربی در سعودی با اصلاحات بن سلمانی، فراتر از انتظار هر کسی بود.
فریدمن کوتاه نیامد و از این شبکه خبری به آن شبکه خبری رفت و مقاله و سفرش را ترویج کرد و البته بسیار سریعتر از تصور خودش، دریافت که به شدت در گوشه رینگ رسانه های آمریکایی گیر افتاده است و واقعا باید از خودش دفاع کند! توجیهات جالب توجه او باید همه رویدادهایی که گفتیم را نامناسب توصیف می کرد و از این رو، بسیار ساده، فریدمن و سایر مروجان اصلاحات بن سلمانی، با قبول “بد بودن” برخی کارهای ولیعهد، از کنسرت های موسیقی، سینماها، رانندگی زنان و مقابله با افراطی گری سخن گفتند.
این فضای باز برای توجیه اعمال کثیف بن سلمان در آن سال و قبل از همه داستان های ۲۰۱۸، به لطف اشتباهات ایران و تبدیل شدنش به دشمن شماره یک غرب و پول پاشی سعودی ها در رسانه ها رخ داد.
به زودی و در بخش آتی گزارش، به روایت بخشی دیگر از ابتدای داستان بن سلمان خواهیم پرداخت. ابتدایی که با ترامپ، با آمریکا و با امنیت داخلی آن کشور گره خورده است!
قسمت بعدی این مقاله با عنوان محمد بن سلمان حالا یکی از خود ماست ؟ قسمت دوم در ایران گیت منتشر گردیده است.
مطالب اختصاصی و پیشنهادی ایران گیت:
English
View this article in English