ماجرای مهسا امینی از زبان یک شاهد عینی

2 دقیقه

ماجرای مهسا امینی از زبان یک شاهد عینی

یکی از کاربران توییتر که در روز ۲۲ شهریور همزمان با مهسا امینی توسط گشت ارشاد به پایگاه وزرا برده شده، بلافاصله پس از رهایی در رشته توییتی آن‌چه را دیده این‌طور روایت کرده است:

‏«امروز رفتیم دربند
موقع برگشت گشت گیر داد. با احترام و آرامش گفت بیایید این‌جا لباساتونو درست کنید اسم و فامیلتون رو بگیرید استعلام بگیریم برید.
خلاصه به زور سوار ون کردنمون گفتن منتظر بشینید تا استعلام بیاد. ما هم از همه‌جا بی‌خبر رفتیم نشستیم تو ون. بردنمون پایگاه و گفتن زنگ بزنید واستون لباس بیارن تعهد بدید برید. دو ساعتی معطل بودیم و پشت سر هم دخترا رو میاوردن داخل. یکی از دخترا حالش بد شد و هرچی گفتیم آب بیارید براش اهمیتی ندادن.

بعد چند دقیقه دختره از هوش رفت و هرچی سعی کردن به هوش نیومد. امداد داخل پایگاه کاری از دستش برنیومد و زنگ زدن اورژانس
متاسفانه تا اورژانس برسه دختره تموم کرد.
جلوی چشام نفسش قطع شد، رنگش سفید شد، مردمک چشاش رفت. همهمه شد و همه جیغ و داد و گریه
رفتیم گوشیارو ورداشتیم خواستیم بریم بیرون جلو در نذاشتن، چند تا از دخترا شروع کردن به جیغ و داد و مامورای مرد شروع کردن به زدنشون (یکیشون خیلی وحشتناک با پا می‌کوبید)

برگردوندنمون داخل. داخل هیاهو بود و سریع همونطوری که بودیم تعهد گرفتن و همه جای گوشیمونو گشتن که مطمئن بشن فیلم گرفتیم یا نه بعد ولمون کردن. بدترین تجربه عمرم بود.»

English

View this article in English

اشتراک گذاری این مطلب
خروج از نسخه موبایل