زنگ خطری که شنیده نشد
زنگ خطری که شنیده نشد. به گزارش ایران گیت. محسن رنانی استاد دانشگاه و اقتصاددان برجسته کشور روز گذشته از عدم توفیقش برای رساندن نامهای که در آن نسبت خطرات جدی فروپاشی زنهار داده بود، به دست رهبری خبر داد.
اما نکته قابل توجه این است که رنانی دوماه پیش از محمدجواد ظریف وزیر سابق امور خارجه خواسته بود تا این نامه را بدست رهبر جمهوری اسلامی برساند. و حالا بعد از گذشت دو ماه، ظریف به او گفته نتوانسته نامه را به رهبر برساند.
حلقه بسته عامل انسداد
قبل از بررسی محتوای نامه رنانی موضوع و خطر جدی دیگری که در همین فرآیند قابل احصاء است، خود میتواند پاسخ بسیاری از پرسشها را مشخص کند.
اینکه یک نخبه شناخته شده دانشگاهی بنام محسن رنانی حتی بواسطه یک کارگزار سطح اول مانند محمد جواد ظریف نتواند دو صفحه نامه را بدست رهبر نظام برساند، جای تفسیر بسیار دارد.
آیا گوشی برای شنیدن نقد وجود ندارد؟
آیا مجموعه دفتر رهبری او را ایزوله کردند و تنها افراد خاص میتوانند شرف حضور یابند؟
و دهها سوال دیگر که باید به جد در مورد آن بحث و گفتگو کرد.
کافی است به طور رندوم چند سخنرانی آیتالله خامنهای را در شش ماه اخیر انتخاب کنید و نقطه نظرات ایشان را در مورد توسعه، پیشرفت و کارآمدی نظام بررسی کنید، و این نظرات اغراق گونه که غالبا او با تعبیر حرکت به سوی قله از آن یاد میکند را با واقعیت موجود در جامعه (نه حتی زیر پوست شهرها) مقایسه کنید، تا پاسخ بسیاری از سوالات را دریابید.
نخبگان پشت در پخمگان بر مسند
بعد از گذشت نیم قرن از عمر حکومت انقلابی جمهوری اسلامی، قطعا باید توقع داشته باشیم ولو با بهرهگیری از آزمون و خطا و تجربههای گذشته باید دیگر از جابجایی مفاهیمی مانند تعهد و تخصص برای سپردن امور به مدیران و متصدیان امور عبور کرده باشیم.
اما متاسفانه نه تنها اینچنین نشده است، بلکه نخبه ستیزی و پخمه پروری به طرز عجیبی روند صعودی داشته است و حتی برایش مانیفست مهمی نیز تحت عنوان بیانیه گام دوم انقلاب نیز نوشته سده است که در آن بصورت تلویحی تاکید بر مقلد پروری بجای مجتهدگرایی برای سپردن امور مدیریتی و تحت نام مدیر جوان انقلابی شده است.
البته از دل چنین مانیفستی مدیرانی مجیزگو، کم دانش، پر ادعا و آرمانگرا مانند حجت عبدالملکی ظهور میکند که حضورش در عرصه مدیریت فجایع پر هزینهای به کشور وارد میکند که حتی هم پالگیهای همترازش در مجلس انقلابی هم نمیتوانند تحملش کنند.
حاکمیتی که بهشت رویا فروشان است
زوال سرمایه سیاسی(صاحب منصبان) به طرز چشم گیری روند صعودی دارد، کافیست نگاهی به نمایندگان مجلس، وزرای دولت و شخص رئیس جمهور و معاون اولش بیاندازیم تا فاصله آنها را با اسلافشان در ادوار گذشته دریابیم که همه شاخصها نزولی است، که بی شک این نتیجه سلیقه و طبع سیاسی آیتالله خامنهای است، چرا که او که حالا به ترکیب ایدهآل مجلس و دولت انقلابی رسیده است.
ثابت کرده طی سالهای که از رهبریاش گذشته با دولتهای مستقر که دارای گفتمانهایی بودند که مورد پسند او نبوده، چه چالش و تعارض گفتمانی داشته و نهایتا با زحمت و استفاده از ابزارهای انتصابی و تبلیغاتی و گاهی با بهرهگیری از اختلاف مجلس با دولتها، گفتمان دولت مستقر را ابتر گذاشته است.
تنها دولتی که با خامنهای تعارض گفتمان نداشت، دولت احمدی نژاد بود که خب با احمدینژاد دچار تعارض قدرت شد، زمانی که احمدینژاد تصمیم گرفت مصلحی (وزیر اطلاعات) را عزل کند. که نهایتا منتج به خانهنشینی معروف یازده روزه احمدینژاد شد.
بهر روی تمام دولتهای پیشین، روسایشان امروز مغضوبین رهبری هستند و احتمالا دلیل آن بازمیگردد به اختیارات رهبر در قانون اساسی و خصایص فردی علی خامنهای که شبیه بسیاری از اسلاف خود در تاریخ سخن مخالف را برنمیتابد. البته جنس رویاهای پیش فروش شده از جنس لامبورگینی وطنی و مستعان رویای ناتمام است که تنها سبب نئشگی سیاسی وسخنرانی آتشین میشود.
خطر جدی است
تنها نگاهی گذرا به نامه محسن رنانی و یا هشدارهایی که سعید مدنی(جامعه شناس شهیر) که بخاطر آن در زندان است، به روشنی در مییابید خطر یک فروپاشی پرهزینه چقدر جدی است.
اما خطرناکتر از این هشدارها نشنیدن و نرسیدن این صداها به راس هرم است که تنها یک امر را به ذهن متبادر میکند و آن این است، ساختار حاکمیت به گونهای طراحی شده است تا جز صدای متملق و مجیزگو صدای هیچ نخبه و دلسوزی شنیده نشود تا کشور با همین دست فرمان به فروپاشی دچار شود و خب آن زمان شنیدن هیچ صدایی حتی صدای انقلاب هم کارساز نیست.
English
View this article in English