حمله گردوغبار به ایران

8 دقیقه

حمله گردوغبار به ایران

حمله گردوغبار به ایران

در سال‌های اخیر، ایران بیش از هر زمان دیگری در بحران ریزگردها فرو رفته است.

اما آنچه در آسمان تیره این کشور جریان دارد، نه فقط ذرات خاک که پژواکی از دهه‌ها سوء‌مدیریت محیط‌زیستی، سیاست‌های ضد توسعه و ناتوانی در روبرو شدن با چالش‌های اقلیمی است.

پدیده‌ای که امروز نه‌فقط سلامت و اقتصاد، بلکه ساختارهای اجتماعی و امنیت زیستی این کشور را نشانه گرفته است.

منشا ریزگردها کجاست؟

بخش بزرگی از گردوغبارهای ایران منشا خارجی دارند. عراق، سوریه، عربستان و حتی شمال آفریقا – به‌ویژه در دوران بی‌ثباتی سیاسی – جنگ داخلی و فروپاشی زیرساخت‌ها، تبدیل به کانون‌های فعال تولید غبار شده‌اند.


عبدالکریم حسین‌زاده، معاون رئیس‌جمهور ایران در امور توسعه روستایی و مناطق محروم گفته: «۶۰ تا ۸۰ درصد ریزگردها در کشور منشا خارجی دارد و باید با رایزنی با کشورهای همسایه آن را مدیریت کرد.»

خشکی تالاب‌های بین‌النهرین، زمین‌های کشاورزی رها شده و کاهش پوشش گیاهی، شرایطی فراهم کرده‌اند که توفان‌های غبار بی‌هیچ مانعی، از مرزها عبور کرده و در مناطق مرکزی ایران فرود آیند.


در این میان، سیاست‌های هیدروپلیتیکی ترکیه با احداث سدهای بزرگ بر دجله و فرات، نقش مهمی در خشک‌شدن تالاب‌های حیاتی منطقه داشته است.

اما ایران نه تنها قدرت تاثیرگذاری در مناسبات منطقه‌ای ندارد، بلکه در مجامع و پیمان‌های بین‌المللی مرتبط با محیط‌زیست نیز حضوری کمرنگ و بی‌اثر دارد.

فقدان دیپلماسی محیط‌زیستی، ایران را به کشوری آسیب‌پذیر در برابر بحران‌هایی بدل کرده که کنترل آنها از توانش خارج است.

ریشه‌های خاک‌آلود یک فاجعه

بحران ریزگردها در ایران، از دل بی‌توجهی مزمن به ظرفیت‌های اقلیمی و بی‌تدبیری در مدیریت منابع طبیعی زاده شده است.

توسعه‌ای شتاب‌زده و بدون پیوست محیط‌زیستی، فرسایش خاک، سدسازی‌های گسترده، جنگل‌زدایی، تخریب مراتع و نابودی تالاب‌ها را به همراه داشته است.

زمین‌هایی که زمانی پوشیده از گیاه و سرسبز بودند، امروز کانون‌های تولید گردوغبار شده‌اند: ستون‌هایی از خاک که با هر وزش باد، در آسمان معلق می‌مانند و در هر دم‌ و بازدم وارد ریه‌های شهروندان می‌شوند.

نابودی سپرهای طبیعی: مرگ تالاب‌ها، تولد ریزگردها

از هامون در شرق ایران تا هورالعظیم در جنوب‌غرب، تالاب‌هایی که زمانی نقش سپر طبیعی در برابر گردوغبار را ایفا می‌کردند، اکنون خود به کانون‌های بحران تبدیل شده‌اند.


کارشناسان می‌گویند خشکسالی‌های پیاپی، برداشت بی‌رویه از آب‌های زیرزمینی، ساخت سد بر رودخانه‌های بالادست و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای، شریان‌های حیاتی این تالاب‌ها را قطع کرده‌اند.

در بسیاری از موارد، حقابه این زیست‌بوم‌ها برای توسعه کشاورزی، صنعت یا تأمین آب شهرهای بزرگ نادیده گرفته شده است.

تالاب هامون که زمانی منبع حیات در شرق ایران بود، اکنون با هر توفان، گردوغبار را تا زاهدان و بیرجند می‌فرستد.

در جنوب‌غرب نیز تالاب هورالعظیم که بخشی از آن در قلمرو ایران قرار دارد، به‌دلیل فعالیت‌های نفتی و صنعتی بخش زیادی از ظرفیت طبیعی خود برای حفظ رطوبت و کنترل ریزگردها را از دست داده است.

چطور سلامت شهروندان در محاصره ذرات معلق در خطر قرار گرفته است؟

ریزگردها، دشمن خاموش سلامت عمومی‌اند. ذرات معلق با قطر کمتر از ۲/۵ میکرون، به‌راحتی وارد ریه‌ها می‌شوند و حتی به جریان خون نفوذ می‌کنند. این ذرات با بیماری‌هایی چون آسم، سرطان، بیماری‌های قلبی و اختلالات عصبی مرتبط‌اند.


شهرهایی مانند اهواز، زاهدان، آبادان و ایلام بارها در صدر فهرست آلوده‌ترین نقاط جهان قرار گرفته‌اند.

در روزهایی که شاخص کیفیت هوا به وضعیت «خطرناک» می‌رسد، تنها راهکار مقطعی، تعطیلی مدارس و توصیه به خانه‌نشینی است.

مقامات رسمی بهداشتی بارها در پی افزایش انتشار ریزگردها از افزایش چشمگیر مراجعات موارد تنفسی به اورژانس بیمارستان‌ها خبر داده‌اند.

نظام سلامت ایران نیز زیر بار این بحران فرسوده می‌شود؛ از افزایش مراجعات اورژانسی و مصرف داروهای تنفسی گرفته تا فشار بر زیرساخت‌های درمانی و هزینه‌های پنهان درمان. تاثیرات روانی آلودگی نیز کم‌اهمیت نیست؛ اضطراب مزمن، کاهش کیفیت خواب و احساس ناامنی سلامت، آسیب‌هایی است که بر تن جامعه نقش می‌بندد.

به تازگی معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اهواز گفته: «سالانه، بیش از ۲۲ هزار نفر به دلیل مشکلات تنفسی ناشی از آلودگی هوا به مراکز درمانی مراجعه کرده‌اند و حدود ۲۵۱ هزار نفر به‌صورت مستقیم به این دلیل به مراکز درمانی مراجعه کرده‌اند.

همچنین، در سال گذشته بیش از، ۷۰۰ نفر در اهواز به دلیل ذرات معلق در هوا جان خود را از دست داده‌اند.»

کوچ خاموش از روستاها

ریزگرد، خشکسالی و از بین رفتن معیشت‌های سنتی، در حال دامن‌زدن به موجی از مهاجرت‌های اقلیمی از مناطق مرزی ایران به سمت شهرهاست.

در استان‌هایی چون خوزستان، سیستان و بلوچستان، ایلام و کرمانشاه، زندگی روستایی زیر فشار بحران‌های محیط‌زیستی رو به نابودی است. مدارس تعطیل شده‌اند، زمین‌ها متروک مانده و دام‌ها از میان رفته‌اند.

بسیاری از ساکنان این مناطق راهی جز کوچ ندارند؛ مهاجرتی ناگزیر که آنان را به حاشیه کلان‌شهرها می‌کشاند؛ جایی که زیرساخت‌های اولیه برای اسکان، اشتغال و خدمات وجود ندارد.

اما کوچ تنها به معنای کاهش جمعیت نیست. با هر مهاجرت، بخشی از حافظه زیستی سرزمین، دانش بومی و ظرفیت‌های مدیریت محلی از بین می‌رود؛ فرایندی که در بلندمدت می‌تواند تاب‌آوری سرزمینی را تضعیف و شکاف‌های اجتماعی و امنیتی را تشدید کند.

ریزگردها، دشمن پنهان اقتصاد

در ظاهر، گردوغبار فقط هوا را آلوده می‌کند؛ اما در واقع، اقتصاد کشور را از درون می‌فرساید. کاهش بهره‌وری کشاورزی، فرسایش زیرساخت‌ها، اختلال در حمل‌ونقل و افزایش هزینه‌های نگهداری تجهیزات صنعتی تنها بخشی از این خسارت‌هاست.

ذرات معلق، سامانه‌های حساس نیروگاهی، پالایشگاهی و تصفیه‌خانه‌ها را با مشکل مواجه می‌کنند و موجب کاهش عمر مفید تجهیزات می‌شوند.

در بخش کشاورزی، کاهش تابش نور، انسداد روزنه‌های گیاهان، آلودگی خاک و آب، و افت کیفیت محصولات، کشاورزان را در چرخه‌ای از ورشکستگی و مهاجرت گرفتار کرده است.
در سطح کلان‌تر هم، کاهش جذب گردشگر، تعطیلی فعالیت‌های اقتصادی در فضای باز و افزایش مصرف انرژی، بار اقتصادی هنگفتی به کشور تحمیل می‌کند.

آیا ریزگردها قابل مهارند؟

مقابله با بحران ریزگردها، نیازمند رویکردی جامع، چندرشته‌ای و فراملی است.


در سطح بین‌المللی ایران باید دیپلماسی محیط‌زیستی فعالی را در پیش گیرد؛ از مذاکره بر سر حقابه‌ها تا مشارکت در کنوانسیون‌های بین‌المللی مانند یو‌ان‌سی‌سی‌دی.

تنها از مسیر گفت‌وگوی چندجانبه، انتقال دانش و اقدام مشترک منطقه‌ای، می‌توان کانون‌های گردوغبار در کشورهای همسایه را مهار کرد.

از منظر داخلی، نخستین گام، احیای تالاب‌ها و بازنگری در نظام تخصیص آب است؛ بدون آن، هیچ اقدام فنی دیگری اثربخش نخواهد بود.

در کنار آن، اجرای طرح‌های تثبیت خاک، توسعه پوشش گیاهی بومی، مدیریت دام و احیای مراتع باید در دستور کار قرار گیرد.

نقش مردم نیز حیاتی است. بدون آموزش محیط‌زیستی، مشارکت جوامع محلی و تقویت نهادهای مدنی، راه‌حل‌های بالا‌دستی، بی نتیجه خواهند ماند.


بحران ریزگردها، نه صرفاً یک مسئله محیط‌زیستی، که آینه‌ای تمام‌نما از الگوی معیوب توسعه در ایران است.

بحرانی که چنانچه به فرصتی برای بازنگری در سیاست‌گذاری‌ها، تغییر مکان‌یابی صنایع، اصلاح طرح‌های پرمصرف آبی و حرکت به‌سوی اقتصاد سازگار با اقلیم بدل نشود، آینده‌ای خاک‌آلود، ناپایدار و نابرابر برای ایران رقم خواهد زد.


ایران در آستانه انتخابی راهبردی قرار دارد: یا مسیر تاب‌آوری را با اصلاحات عمیق در حکمرانی محیط‌زیستی در پیش گیرد، یا در مهی ماندگار از گردوغبار، آینده خود را گم کند.

English

View this article in English

اشتراک گذاری این مطلب
خروج از نسخه موبایل