اصلاح طلبی از امید تا انکار
اصلاح طلبی از امید تا انکار. به گزارش ایران گیت. اصولگرایان آنها را بانیان وضع موجود میدانند و با اشاره به حضور دراز مدت ایشان در قدرت اوضاع آشفته فعلی را دستپخت سیاسی اندیشه اصلاح طلبان میدانند.
اما براندازان و مخالفان کلیت جمهوری اسلامی، اصلاح طلبان را فرصت طلبهای سیاسی میدانند که برای حضور در قدرت و بهرهمندی از مواهب قدرت و ثروت، با وعدههایی که از ابتدا میدانستند خارج از توان آنهاست، سعی در فریب مردم، کسب رای و حفظ حاکمیت داشتهاند.
البته سکوت و موضع گیریهای برخی از سران اصلاحات مانند بهزاد نبوی و سعید حجاریان هم شاید در این خشم و هجمه بیاثر نبوده است.
اما آنچه باید دقیق مورد بحث قرار بگیرد چرایی عبور، انکار و تبری بسیاری از کنشگران سیاسی از اتیکت اصلاح طلبی است.
اصلاح طلب بودن گناه سیاسی است
چرا زیدآبادی از اصلاح طلبی اعلام برائت میکند
احمد زیدآبادی در دو دهه گذشته وضعیت ویژهای داشته است. زیدآبادی با قلم زدن در مطبوعات برآمده از رای مردم به ریاستجمهوری خاتمی، به شهرت اجتماعی رسید ولی در سال ۷۶ ترجیحش این بوده که ناطقنوری رییسجمهور شود. او در سال ۷۹ نیز خواستار استعفای محمد خاتمی شد اما در دولت دوم خاتمی در روزنامه شرق قلم میزد که مهمترین روزنامه اصلاحطلبان بود.
در مجموع میتوان گفت احمد زیدآبادی یک روزنامهنگار و گاه حتی فعال سیاسی اصلاحطلب بوده ولی همواره ترجیح میداده اصلاحطلبان از ساختار قدرت کنار بروند و اصولگرایان قدرت را قبضه کنند.
این موضع استراتژیک، اگرچه عجیب به نظر میرسد اما آقای زیدآبادی احتمالا به دلیل دموکراسیخواهیاش نمیتوانسته در مطبوعات جناح راست فعالیت کند، ثانیا او میگوید همیشه مواضعش با اصلاحطلبان فاصله داشته است، ثالثا زیدآبادی معتقد نیست که اصولگرایان پس از کنار رفتن تام و تمام اصلاحطلبان از ساختار قدرت، ناگهان دموکراسیخواه میشوند.
بلکه جان کلامش این است که اصولگرایان در غیاب اصلاحطلبان و تداوم شرایط نامطلوب کنونی، دیر یا زود با «لحظه حقیقت» مواجه میشوند؛ لحظهای که موجب گام نهادن جدی آنها در وادی پراگماتیسم و دست کشیدن از علقههای ایدئولوژیکشان میشود و همین امر به سازش سیاسی داخلی و خارجی منتهی میشود؛ سازشی دوجانبه که ایران را وارد مرحله تاریخی تازهای میکند. چنین میپندارد مرد کویری مطبوعات ایران.
زید آبادی در پاسخ به این سوال که شما همواره از دید جامعه اصلاحطلب یا از نزدیکان این جریان سیاسی محسوب میشوید، اینچنین پاسخ میدهد:
من هیچوقت بهطور مشخص در جناح اصلاحطلب نبودهام و همیشه مواضعم با آنها فاصله داشته است. در واقع در تمام سالهای رونق اصلاحطلبی نقد من به اصلاحطلبان همواره جریان داشته است و بعضا به نقطههای تندی هم رسیده است! دیده شدن هم، حتی اگر انگیزهای برای آن وجود داشته باشد، مگر فقط از همین یک راه به دست میآید؟
این دوستان اگر دقت میکردند متوجه میشدند که من از قضا نمیخواهم خیلی دیده شوم. دیده شدن این روزها به برکت فضای مجازی و توسعه صنعت ارتباطی کار بسیار راحتی است اما من کم و بیش از آن پرهیز میکنم. از توییتر گریزانم، درخواست برای مصاحبه و سخنرانی را به ندرت پاسخ مثبت میدهم و از جنجال در هر زمینهای فرار میکنم. با این همه، اگر میخواهند این طور فکر کنند، بکنند! آزادی برای همین است دیگر!
نقد اصولگرایان متفکر به اصلاحات
افرادی مانند عماد افروغ نماینده اصولگرای دور هفتم مجلس، جامعه شناس و استاد دانشگاه از جمله معدود متفکران جریان اصوالگرایی است که همواره مبنایی و بر اساس تئوریهای آکادمیک نقد میکند و راهکار میهد.
افروغ که بدلیل آنچه او نقد “درون گفتمانی “ میداند و مبتنی بر نقد از درون و ناظر بر آسیب شناسی عملکرد جریان متبوعش است، مورد غضب بخش قدرتمند اصولگرایی هم قرار گرفته است، نقد قابل اعتنایی به تناقض شعار آزادیخواهی و حضور امنیتیها در حلقه اول اطرافیان خاتمی وارد میکند.
افروغ معتقد است: «افرادی که سابقه امنیتی دارند اطراف آقای خاتمی حلقه زده بودند. اینها نمیتوانستند منادی آزادی باشند. کلا امنیتیها شاکلهای دارند که دیگران نباید بشنوند، ببینند و بخوانند. چنین نیروهایی نمیتوانند پرچم آزادی را بر دوش بگیرند. کسی که سابقۀ آزادیخواهی ندارد، نمیتواند آزادیخواه باشد.»
البته این نقد به دولت روحانی نیز به طریق اولا وارد است، چرا که نه تنها در حلقه اول مدیرانش، که خود او چهرهای تمام عیار امنیتی دارد.
البته همه نقد اصولگرایان خلاصه در چرایی عدم توفیقات توسعه سیاسی و آزادیهای سیاسی_اجتماعی نیست.
بلکه بسیاری از آنان با حمله به سیاستهای اقتصادی دولتهای به زعم ایشان لیبرال، آنان را مسببان وضعیت موجود میدانند. حال آنکه عملکرد دولتهای به اصطلاح عدالتخواه احمدینژاد و دولت لوکوموتیو پیشرفت رئیسی هم در شاخصهای مهم اقتصادی عملکرد فاجعه باری داشتند.
آنچه مسلم است نقد اصولگرایان تندرو ناظر بر رقابت بر سر قدرت است و بسیار با تخریب و تخطئه ممزوج است تا آمار و ادله.
براندازان و برخی رسانههای خارج از ایران علیه اصلاح طلبی
بخش ديگر از اين فضاي انتقادي عليه اصلاحطلبان انگارهسازي تحت تاثير رسانهها است. در اين مدت به خصوص از سوي رسانههاي خارج از كشور تلاش شد كه جهت اعتراضات را به سمت شخصيتها، احزاب و تشكلهاي اصلاحطلب بكشانند و به گونهای اصلاحات را بیثمر نشان دهند زيرا آلترناتيو اصلاحات براندازی است و ميخواستند كه براندازی را ترويج كنند.
در اينجا بايد يك بخشي از انتقاد را به سمت رسانههاي رسمي در داخل كشور كشاند كه با خوب عمل نكردن عملا نقش خود را به رسانههاي غير واگذار كردند. روشن است كه جامعه و نخبگان بیرسانه بيشتر به شبكهها و رسانههای مجازی اتكا میكنند و اخبار جعلي نيز در اين فضاي مجازي و شبكهاي بسيار اثرگذار است. در نتيجه بايد نقش اصلاحطلبان و گروههاي اصلاحطلب را هم در هجوم رسانههايی كه تمايل به براندازی داشتند، ديد و هم در ضرورت وفق دادن خودشان (اصلاحطلبان) با شرايط جديد كه طبيعتا شرايط سخت و متفاوتی با گذشته داشته است.
وارد شدن انتقادات به اصلاحطلبان به خاطر حمايت از دولت های متبوعشان يك واقعيت است. اصلاحطلبان به لحاظ سياسی و ضرورت طرح و پيگيری مطالبات در اين رابطه قرار گرفتهاند. در اين وضعيت كه رابطه انتقادی نسبت به اصلاحات و رابطه انتقادی اصلاحات نسبت به این دولتها نيز وجود دارد.
به اين هم باید توجه كنيم كه گزينه اصلی غلبه ايران بر مشكلات موجود و بازكردن افقهاي توسعه همهجانبه در آيند عبور از مسير مردمسالاری است و برنامه مردمسالاری نيز تقويت نهادهای مدنی، احزاب و توانمند كردن جامعه و توجه به بخشهای جديدی مثل جوانان، زنان و اقوام است كه در جامعه به ميدان میآيند.
در عين حال اصلاح كردن ساختارها، انعطاف بخشيدن به نظام اجرايی، اقتصادی و سياسی در يك بسته بزرگتری به اسم اصلاحات مطرح میشود و اگر بپذيريم كه اين مسير میتواند مسائل امروز ايران را حل و برای آينده نيز افقی باز كند؛ بايد بپذيريم كه اصلاحطلبان، دولت، جامعه مدنی و مردم را بايد در كنار يكديگر قرار داد.
حذف يا تلنبار كردن هر كدام از اين قسمتها يا فرافكني ما را به مقصد نزديك نميكند. يعني اصلاحطلبان بايد به دولتها كمك كنند يا حتي از دولتها بخواهند يا دولتها را وادار كنند كه نسبت به خواستههاي مردم و وعدههاي خود پاسخگو باشد. اما اينكه بخواهند سرنوشت خود را از سرنوشت دولتهاجدا و خرج خود را جدا كنند درست نيست. مردم اين خرج جدا كردنها را نميپذيرند. به همين خاطر بايد به سمتي برويم كه دولت و كل حاكميت متناسب با اعتراضات، خواستهها و مطلبات مردم رويكردهای جديدی نشان دهند.
حال اینکه هیچکدام از گزارههایی که در باب مطالبهگری، کنشگری و مشارکت عنوان شد، نسبتی با گفتمان براندازی ندارد و طبیعی است آنها در مقابل این مدل رفتار سیاسی بایستند.
حمله براندازان برای حذف و اعلام پایان اصلاحات شاید برای این جریان حیاتیترین گام در مسیر براندازی باشد، چرا که همانطور پیشتر گفته شد؛ تنها آلترناتیو اصلاحات براندازی است. و البته که اصولگرایان بعنوان لبه دیگر قیچی مبارزه با اصلاحات نقش بسزایی در تحقق خواست براندازان برای مرگ اصلاحات ایفا میکنند.
English
View this article in English