پایان دو دهه همکاری مسکو و واشنگتن
پایان دو دهه همکاری مسکو و واشنگتن
پایان دو دهه همکاری مسکو و واشنگتن. از همراهی روسیه با ایالات متحده آمریکا در مبارزه با تروریسم در سایه حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا و گروگانگیری چچنها در تئاتر مسکو و مدرسه بسلان در اوستیای شمالی در سالهای ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ تا اعلام آناتولی آنتونوف، سفیر روسیه در آمریکا در خصوص پایان همکاری و تعامل دو طرف در مبارزه با تروریسم تنها ۲۲ سال میگذرد.
مقامات کرملین چه در طول این ۲۲ سال و چه در زمانی که روسیه از انتقال رهبران داعش از سوریه، لیبی و سایر نقاط غرب آسیا تحت چتر حمایتی آمریکا به افغانستان هشدار میداد باید میدانستند که تروریسم و ادعای مبارزه با آن تنها یک کارت بازی در دستان مسئولان کاخ سفید است.
داعشی که روزی بهانه آمریکا برای لشکرکشی به سوریه را فراهم آورده بود حالا به ابزاری تنبیهی برای روسیه تبدیل شده است تا به او گوشزد کند که سیاست مداخله روسیه در سوریه یک اشتباه استراتژیک بوده و روزی که پوتین پا در سوریه گذاشت باید میدانست که تروریسم آمریکایی او را تنبیه خواهد کرد. البته این کارت فقط برای بازی آمریکا با سیاست بینالملل و افکارعمومی جهان طراحی نشده است بلکه شرکا و متحدان آن نیز اجازه بهرهبرداری از آن به نفع خود را دارند.
در همین چند ماه گذشته بود که بنیامین نتانیاهو به بهانه دفاع حماس از منافع پایمال شده مردم فلسطین توسط راستگرایان افراطی و آغاز عملیات طوفانالاقصی پویش حماس=آیسس را راه انداخت تا ضمن پیروی از خط مشی هرتصلی یعنی امنیتیسازی و تبدیل حماس به تهدید وجودی خود از آن برای تحریک افکارعمومی جهان به ویژه غرب به سود خود بهرهبرداری کند.
در مرحله دوم همین طراحی بود که پس از مانور بر روی کلیدواژه مذکور، جمله «غرب بعدی است» (The West is next) را مطرح کرد تا جنایات ارتش کودکش رژیم اسرائیل را پشت این شعار مخفی کند. حتی اگر گزارش سرویس امنیت فدرال روسیه مبنی بر ارتباط تروریستهای حادثه سالن کنسرت مسکو با اوکراین را در نظر بگیریم نیز میتوان به این نتیجه رسید که حالا نوبت بازی اوکراین با کارت داعش است.
البته این مساله تنها یکی از نمونه تناقضهای متأخر سیاست خارجی آمریکا در عرصه نظام بینالملل است و اگر بخواهیم میتوانیم همچون سخنان اخیر برنی سندرز در مجله فارن افرز بروشوری از خلاصه اقدامات متناقض آمریکا در جهان را فهرست کنیم؛ اعزام سه میلیون آمریکایی به ویتنام در دوران ریاستجمهوری جانسون و نیکسون برای دفاع از یک دیکتاتور ضد کمونیست در جنگ داخلی ویتنام بر اساس نظریه دومینو که به کشته شدن سه میلیون ویتنامی و ۵۸۰۰۰ سرباز آمریکایی منجر شد.
حمایت از کودتاهای نظامی در ایران، گواتمالا، جمهوری دموکراتیک کنگو، جمهوری دومینیکن، برزیل، شیلی و سایر کشورها که همگی در حمایت از رژیمهای خودکامهای بودند که به طرز وحشیانهای مردم خود را سرکوب میکردند و فساد، خشونت و فقر را تشدید میکردند، تسلیح برخی از خطرناکترین ظالمان جهان (به تعبیر سندرز) از امارات متحده عربی تا عربستان سعودی توسط دونالد ترامپ با نگاههای منفعتطلبانه و نگرانی نسبتاً گزینشی واشنگتن در مورد حقوق بشر که باعث میشود تا عربستان سعودی را که یک سلطنت مطلقه است و در آن هیچ تظاهری به دموکراسی وجود ندارد.
شهروندان حق مخالفت ندارند، با زنان به عنوان شهروندان درجه دوم رفتار میشود، جمعیت مهاجر در عربستان سعودی اغلب مجبور به بردهداری مدرن هستند و اخیراً گزارشهایی از کشتار دسته جمعی صدها مهاجر اتیوپیایی توسط نیروهای سعودی منتشر شده به عنوان یک شریک راهبردی بنگرد و صرف میلیاردها دلار برای حمایت از ارتش اسرائیل که سبب کشته شدن بیش از ۳۲ هزار فرد بیگناه در غزه شده تنها نمونههایی از سیاستهای متناقض آمریکا در جهان است.
سیاست و راهبردهای اشتباه واشنگتن تنها به یک حزب یا به یک شخص خلاصه نمیشود بلکه هر دو حزب ایالات متحده آمریکا راهبردی ثابت ولی متفاوت از هم دارند. سیاستمداران در هر دو حزب اصلی که قدمت آن به دوران جنگ سرد بازمیگردد، از ترس و دروغهای آشکار استفاده کردهاند تا ایالات متحده را درگیر مناقشات نظامی فاجعهبار و غیرقابل پیروزی در خاک کشورهای دیگر کنند.
در نهایت، با وجود متحمل شدن تلفات هنگفت و صرف مبالغ شگرف، ایالات متحده در جنگها (که هرگز نباید انجام میشد) شکست خورد. از این رو این کشور به شدت به اعتبار خود در خارج و داخل لطمه زد و ارزشهای ادعایی خود را زیر سوال برد. در نتیجه همین اساس دروغین از ارزشهای ادعایی است که آنتونوف به صراحت اعلام میکند که این رئیسجمهوری روسیه بود که در سال ۲۰۰۱ دست کمک را به سوی آمریکاییها دراز و آمادگی خود را در مبارزه با تروریسم اعلام کرد و امروز نیز این تقصیر ما نیست که تمام این روابط در حوزه مبارزه با تروریسم نابود شد.
English
View this article in English