ماموریت سخت پزشکیان در پاستور
ماموریت سخت پزشکیان در پاستور. مسعود پزشکیان بهعنوان نهمین رئیسجمهوری اسلامی ایران، کار بسیار سختی پیش رو دارد.
او با مشکلات فراوانی روبهروست؛ تورم افسارگسیخته، وضعیت اقتصادی نامناسب، فقر، بیکاری، فساد گسترده، تحریمهای بینالمللی، بحرانهای سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی، مدیران ناکارآمد و انواع مسائل و مشکلات ریز و درشت که رفع آنها نیازمند عزم و اراده ملی در میان همه بخشهای کشور است.
درعین حال او با مسائل دیگری نیز مواجه است که افکار عمومی روی آن حساسیت ویژهای دارند؛ فیلترینگ، گشت ارشاد، مخالفت بسیاری از زنان ایرانی با موضوع حجاب اجباری، درخواست آزادیهای اجتماعی و…. از آن جمله است.
پزشکیان در مقابل جامعهای قرار دارد که احساس تبعیض میکند و جانش به لبش رسیده است.
احساس تعلق خودش را از دست داده است. پزشکیان با مردمی سروکار دارد که عقیده دارند حقشان خورده شده است و امتیازات و شرایط بهتر و منابع و فرصتهای بیشتر دراختیار افرادی قرار گرفته که هیچ ویژگی خاص، برتری اخلاقی یا شایستگی علمی متفاوتی نسبت با سایر مردم ندارند.
کسانی که موقعیتهای اداری، اجتماعی و اقتصادیشان را نه به دلیل استحقاق و قابلیتهای خودشان، بلکه خارج از شیوههای اخلاقی به دست آوردهاند.
در واقع رئیسجمهور منتخب با مردمی مواجه است که سالهاست با خشم، کینه، سرخوردگی و یأس زندگی میکند. درنتیجه شاهد جامعهای خسته و بیاعتماد هستیم که تعاملات میان افراد در آن به طرز معناداری کاهش یافته است.
بنابراین کاملاً واضح است که پیام این انتخابات، تغییر است. درواقع همه کسانی که به پزشکیان رای دادهاند و همچنین کسانی که انتخابات را تحریم کردند، درخواست تغییر در سیاستهای حکمرانی دارند، آن هم نه تغییرات جزئی و مقطعی که تغییرات اساسی و بنیادین مورد نظر بخشهای بزرگی از جامعه است.
فارغ از اینکه مسعود پزشکیان اختیارات لازم برای عملی کردن خواستههای مردم را داشته باشد یا خیر، مردم خواستار تغییر هستند.
از این رو مسعود پزشکیان چه بخواهد چه نخواهد مجبور است اولویتهای جدیدی را در اداره امور کشور در نظر بگیرد که نهتنها مورد قبول و پذیرش دولت قبل و بخشی از نهادهای قدرت نبوده و نیست، بلکه همین افراد و نهادها، منع و محدودیتهای فراوانی در مطالبات انباشتشده مردم اعمال کردهاند و اگر امکان داشته باشد همان راه را ادامه خواهند داد.
پس صورتمسئله این است که پزشکیان با حجم گستردهای از خواستههای مردم روبهرو است؟ اما کدام بخش از خواستههای مردم جزو اختیارات رئیسجمهور منتخب است؟ آیا او از پس تحقق خواستهها و مطالبات انباشتشده مردم خشمگین و عصبانی بر میآید؟
نکته اینکه او باید خواسته و مطالبات مردم را از طرفهایی بخواهد که پول و قدرت فراوان دارند. این وضعیت کار را دشوار میکند. پس راهحل چیست؟ شاید در نخستین قدم لازم باشد مجموعهای از جلسات با نخبگان کشور درباره شیوههای تحقق مطالبات مردم برگزار شود.
زمان خیلی زود میگذرد و مردمی که تشنه گشایش در امور کشور هستند و به قول و قرار پزشکیان دلبستهاند، دوباره ناامید میشوند؛ بهخصوص که احتمال کارشکنی در برنامهها و فعالیتهای رئیسجمهور وجود دارد.
به زمان مناظرهها برگردیم، همین چند روز پیش که همه نامزدهای چهاردهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در مناظرههای انتخاباتی با فیلترینگ مخالفت کردند، تحریمها را بر وضعیت اقتصادی مردم و کشور اثرگذار دانستند، نحوه برخورد با زنان ایران در موضوع حجاب را نفی کردند و در کنار انواع و اقسام میثاقها و پیمانها، وعده دادند فیلترینگ را رفع کرده، به زنان ایران احترام میگذارند و برای بهبود وضعیت اقتصادی تلاش میکنند.
برخی از نامزدها جزو طیفهای تندرو اصولگرایی قرار دارند. اما آنها نیز برای جلب توجه رایدهندگان وعدههای مشابه دادند.
از این زاویه، شاید برگزاری گفتوگوی ملی بین جناحها، راهحلهای مناسبی برای رفع برخی از مشکلات و محدودیتهای کشور باشد. مسعود پزشکیان درحال حاضر بهعنوان رئیسجمهور ایران از این ظرفیت برخوردار است که یک گفتوگوی ملی راه بیاندازد.
گفتوگویی بین همه شخصیتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کشور با هر نوع فکر و سلیقه سیاسی و جناحی که بتوان در جریان این گفتوگوها برخی از مسائل جامعه را حل کرد و خواستههای مردم را به تدریج جلو برد.
درحال حاضر میزان بیاعتمادی در جامعه بسیار بالا است.
بیاعتمادی به نهادهای حاکمیتی، دیگر قابل انکار نیست؛ بهطوریکه یک تضاد اجتماعی به وجود آورده است. انتخابات اخیر این مسئله را بار دیگر ثابت کرد.
به دلیل همین بیاعتمادی و ناامیدی گسترده و نداشتن چشمانداز روشن نسبت به آینده، میزان بهرهوری در جامعه بسیار پایین است و باعث شده که انسجام اجتماعی و همبستگی ملی شکل نگیرد.
درحالیکه کشور برای حل مشکلاتش نیاز به انسجام اجتماعی دارد. انتخابات اخیر نشان داد که حذف بخشی از جامعه امکانپذیر نیست.
پس شاید روزنهای ایجاد شده باشد که بتوان با هزینه کمتر، از طریق گفتوگوهایی چالشی و انتقادی با حضور نخبگان جامعه از طیفهای گوناگون، بخشی از تغییرات مورد نظر جامعه را اعمال کرد. این گفتوگوها میتواند امید ایجاد کند.
باعث شود بخشی از احساسات و عواطف مردم که ترکیبی از خشم، سرخوردگی، حس تبعیض و کاهش احساس تعلق و وفاداری است جای خودش را به امید بدهد.
البته این درصورتی است که گروههای قدرت و افراد تاثیرگذار حاکمیت تن به این گفتوگوها و اجرای خواسته مردم بدهند.
در غیر این صورت دوباره این حس نشاط اجتماعی هرچند محدود و ضعیف، جای خودش را به خشم خواهد داد. در نتیجه رشتههای پیوند مردم با سازمان سیاسی جامعه و ارزشهای اجتماعی سستتر خواهد شد.
English
View this article in English