برنامه چینی بایدن
چین و آمریکا حالا وارد دور تازهای از تقابل رسانهای و سیاسی شدهاند که حاصل روندی چندین ماهه است.
حزب حاکم چین، ماهها وقت خود را صرف بازسازی ساختار اداری چین و تصفیه نیروهای نامناسب کرده است و برکناری و دستگیری وزاری خارجه و دفاع بر اساس اتهامات گوناگون، نمادی از این روند تصفیه بوده است که در واقع، در ردههای مختلف اجرایی و اداری ادامه داشته است.
در همین روند بوده است که رفتار حزب در داخل چین تغییر کرد و سختگیریها و محدودیتهای شدیدی نسبت به شرکتها و مؤسسات خاص اقتصادی بینالمللی که نقش مهمی در رونق اقتصاد این کشور داشتند، صورت گرفت.
به موازات این تحولات، عواقب شدت گرفتن تقابل چین با آمریکا در پی جدی شدن بحران تایوان و افزایش احتمال وارد عمل شدن چینیها برای تسخیر آن جزیره، شکلگیری موجهای پیاپی طراحی برنامههای نظامی و دفاعی از سوی چین و آمریکا و اجرای عملی مانورهای نظامی بیشمار توسط چین از یک سو و آمریکا و متحدانش از سوی دیگر شد.
با این همه، رویکرد سیاسی و گفتمان هر دو طرف، ادعای تنشزدایی و متهم کردن طرف مقابل به تنشزایی است.
انتشار گزارش نیویورکتایمز درباره سیاست هستهای-نظامی تدوین شده توسط آمریکا که بایدن پس از بررسی با مشاورانش، آن را تأیید کرده است، فضا را ملتهب کرده است.
این سیاستهای تازه، توان بازدارندگی و آمادگی آمریکا برای مقابله با خطر رو به فزونی چین و روسیه را تضمین میکند.
به طور خاص، افزایش توان هستهای-نظامی چین، از اهمیت زیادی برای کارشناسان پنتاگون برخوردار است.
دورنمایی که پنتاگون از توان هستهای چین در آینده برآورد کرده است، زرادخانه هستهای توانمندی است که تا 2030، بیش از هزار کلاهک هستهای را در اختیار خواهد داشت و به این ترتیب، میزان کلاهکهای هستهای آماده عملیاتی شدن را چینیها دو برابر خواهند کرد.
مقامات چینی به شدت به انتشار این سیاست تازه، واکنش نشان دادند و آن را تنشزایی آمریکا توصیف کردند. موضع رسمی تازه، در واقع تکرار ادعاهای پیشین چینیها است و به طور علنی اعلام کردند که قصد رقابت نظامی با هیچ کشوری ندارند.
نشریات وابسته به حزب حاکم چین، به تفصیل و با حملات مرسوم، آمریکا را مقصر تنشهای میان دو کشور معرفی کردهاند.
مفاهیمی که ارائه شده است، برای ایرانیان نیز آشنا است: آمریکا باید به وضع خودش رسیدگی کند و به رفتار خودش نگاهی بیندازد.
این آمریکا است که عامل تنش است.
دولت بایدن در این شرایط، وقت چندانی برای تقابل رسانهای در این سطح ندارد و درگیر بحرانهای بینالمللی نبرد اوکراین و مهمتر از آن، بحران غزه است.
واکنش فعلی دولت آمریکا ساده بوده است: این سیاست هستهای-نظامی، درباره یک کشور خاص نیست و ابعاد مختلفی دارد.
در همین شرایط است که به رغم بروز تنشهای تازه در روابط آمریکا و چین، تعاملاتی که تیم بایدن در این زمینه ایجاد کرده است، معنای ویژهای یافته است.
یکی از مهمترین تعاملات دولت بایدن به دولت حاکم چین، استقرار ساختار تعامل تجاری و سیاست اقتصادی است.
چینیها با بحرانهای عمیق در نظام مالی و اقتصادی خود روبرو هستند. بحران صنعت ساختمان این کشور که یکی از مهمترین زمینههای رشد اقتصادی آن بوده است، چیز تازهای نیست و سیستم مالی چین را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
حتی بستههای کمک مالی دولت چین برای تقویت گردش مالی در چرخه خرید مسکن و کمک به شرکتهای ورشکسته و نیمهورشکسته، تأثیری نداشته است.
بحران تولید و مصرف و بخصوص، بیرونقی مصرف در بازارهای چین و عدم علاقه مردم به هزینه کردن، چرخه مالی داخلی را به شدت کند کرده است.
در این میان است که فعالیتهای دو چهره ویژه دولت بایدن، چینیها را به همکاری با این دولت، دلگرم کند.
جنت یلن، وزیر اقتصاد و جینا ریموندو، وزیر بازرگانی آمریکا، مدتها است که مذاکرات مهمی را با چینیها صورت دادند و تیمها و کارگروههای مشترک با چینیها تشکیل دادند.
نتایج تازه این برنامه تیم بایدن، رسمی شدن فعالیت کارگروه فایننس دو کشور است که برای همکاری مشترک در مقابله با بحرانهای مالی بینالمللی فعالیت خواهد کرد.
مهمترین گام در این دوره زمانی را نیز جیک سالیون برخواهد داشت.
مشاور امنیت ملی بایدن به زودی راهی چین خواهد شد تا با مقامات سیاست خارجی حزب حاکم، گفتگو کند.
این مذاکرات قرار است برنامه دیدار تازه شی ژینپینگ و جو بایدن را فراهم کند و احتمال این نشست، در حال افزایش است.
تأثیر سیاسی چنین تحولی، در صورت وقوع، جدی خواهد بود و در حالیکه ترامپ از ارائه یک گفتمان منسجم در سیاست خارجی ناتوان است، شاید حتی چینیها که روزگاری به شدت به ریاست ترامپ و تأثیر مخرب آن بر آمریکا، به عنوان یک مزیت مینگرسیتند، در جستجوی ثبات و آرامش، از او دل بکنند و با بایدن، اطمینان خاطر بیشتری بیابند.
English
View this article in English